سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احاطه اطلاعاتی بر محیط سایبر

نگاهی به سریال "فرد تحت نظر"؛

سریالی درباره احاطه اطلاعاتی آمریکا بر محیط سایبر + تصاویر

سریال فرد تحت نظر، ماهیت آژانس امنیت ملی آمریکا یا همان NSA را بیش از سایر سریال ها و فیلم هایی که در این زمینه ساخته شده اند از جمله "دشمن ملت(Enemy of the State)" و "توطئه اشلون (Echelon Conspiracy)" نشان می دهد.

مشرق؛"شما در حال تماشا شدن هستید. دولت یک سیستم مخفی دارد: یک ماشین که از شما در هر ساعت از هر روز جاسوسی می کند. من می دانم چرا که خودم آن را ساخته ام. من دستگاه را برای تشخیص اعمال ترور طراحی کرده ام، اما آن همه چیز را می بیند. جرایم خشونت آمیز که  مردم عادی را درگیر می کند، مردمی که شما را دوست دارند. جنایاتی که دولت آن ها غیرضروری در نظر گرفته است. آن ها نمی خواهند عمل کنند، بنابراین من تصمیم گرفتم که خود وارد عمل شوم. اما من به یک نیاز شریک دارم، کسی که مهارت های لازم برای مداخله کردن را داشته باشد. ما در خفا کار می کنیم چرا که مقامات در جستجوی ما هستند. شما هرگز ما را پیدا نمی کنید، اما قربانی یا مجرم، اگر شماره شما بالا بیاید ... ما شما را پیدا می کنیم." فینچ در ابتدای فصل اول.


 

نام سریال: Person Of Interest (فرد تحت نظر)
تعداد فصول: 2 (در حال پخش)
کارگردان: جاناتان نولان (Jonathan Nolan)





سریال فرد تحت نظر(Person of Interest) در سال 2011 در کانال CBS تهیه و در همان سال نیز سری اول آن پخش گردید. سری دوم این مجموعه در سال 2012 به نمایش درآمد و به نسبت سری اول مجموعه در رتبه بندی سریال ها در مقام بالاتری جای گرفت. این سریال یک مجموعه اکشن – درام و علمی-تخیلی(Science Fiction) است.

داستان این سریال پیرامون ماشینی است که یک نابغه  کامپیوتر به نام هارولد فینچ(Harold Finch) آن را به منظور پیش بینی عملیات های تروریستی طراحی کرده است. فینچ به همراه دوست و همکارش ناتان اینگرام(Nathan Ingram) این دستگاه را به دولت امریکا می فروشد که پس از مدتی اینگرام توسط دولت کشته می شود. ماشینی که فینچ طراحی کرده از طریق مانیتورینگ سراسر جهان بوسیله ی تلفن های همراه، ایمیل، دوربین ها و .... اطلاعات را دریافت و مورد پردازش قرار می-دهد و انگیزه ی ساخت آن نیز جلوگیری از عملیات های تروریستی همچون حملات 11 سپتامبر 2001 می باشد(هر دو سری مجموعه در ماه سپتامبر به نمایش در آمدند).

در واقع این برنامه با استفاده از منابع اطلاعاتی NSA (آژانس امنیت ملی امریکا National Security Agency ) به تحلیل اطلاعات پرداخته و جنایات برنامه‌ریزی شده را تشخیص می دهد یعنی این ماشین به تمام دوربین ها (حتی دوربین وب کم لپتاپ یک فرد که از طریق وایرلس رایگان در یک کافی نت جستجو می کند) میکروفن ها، ماهواره ها، تجهیزات شبکه و در کل ارتباطات الکترونیکی، دسترسی دارد و از اطلاعات آن ها استفاده می کند.

در حین کار با سیستم فینچ متوجه می شود از آن جا که دستگاه قادر است همه چیز را ببیند، می تواند علاوه بر عملیات های تروریستی برنامه ریزی شده، سایر خشونت ها و جنایت هایی که مردم عادی مرتکب می شوند را نیز شناسایی و در واقع پیش بینی کند. چون دولت به این بخش از ویژگی های ماشین علاقه نشان نمی دهد، فینچ یک در پشتی در سیستم طراحی می-کند تا به او یک کد امنیت اجتماعی(social security number) از فردی(یا افرادی) که در آینده درگیر یک جنایت خشن می شود را بدهد.

البته ماشین درباره اینکه فردی یا افرادی که پیرامون یک جرم معرفی می شوند چه نقشی در وقوع آن دارند را مشخص نمی کند، مثلاً اینکه فرد قاتل است یا مقتول و یا شاهد ماجراست، همچنین درباره ی نوع جنایت، زمان و مکان آن نیز اطلاعاتی نمی دهد.

 فینچ به علت محدودیت جسمانی خویش نمی تواند به تنهایی درگیر حوادث و پیگیری پیش بینی های ماشین شود، بنابراین یک مأمور سابق سیا به نام جان ریس(John Reese) را به استخدام در می آورد تا از وقوع جنایت ها جلوگیری کنند.


     
ریس که مأمور سابق CIA است در آخرین عملیاتش به همراه هم تیمی اش شامل عملیات پاکسازی شده است. او و هم تیمی اش ماموریت گرفتند که یکدیگر را بکشند اما هر دو جان سالم به در بردند، از آن پس ریس به عنوان یک مرده زندگی می کند. در نیمه سریال مشخص می‌شود فینچ از مدتی قبل به دنبال ریس بوده و حتی عملیات پاکسازی را هم او طراحی کرده تا ریس را از CIA  خارج و به خود جذب کند. همکار ریس به دست مامورین اطلاعاتی چین می‌افتد تا در قبال تزریق یک ویروس به شبکه اینترنت، نام شخصی که عملیات پاکسازی را طراحی کرده به او بگویند. در نهایت او کشته می‌شود و فقط از قول مأمور چینی گفته می شود که او فردی است که فقط یک نام از او وجود دارد و هیچ اطلاعاتی در هیچ دیتابیسی از او موجود نیست و سپس نام فینچ نمایش داده می شود.


 
فینچ شخصیتی مرموز دارد؛ او یک هکر، یک نابغه کامپیوتر، یک تاجر بورس و بسیار ثرونمند است. نام اصلی او مشخص نیست و طی تحقیقاتی که جان ریس انجام می دهد تا او را شناسایی کند مشخص می شود حتی هویت او در زمان مدرسته نیز جعلی بوده است. او توانایی نفوذ به هر سیستم و شبکه ای حتی خود NSA را دارد.
آنطور که فینچ می گوید ماشین را طوری طراحی کرده که نیاز به هیچ تعمیری ندارد و می تواند خود را بازسازی یا رفع اشکال کند و این کار را به این خاطر انجام داده که انسان‌ها قایل اعتماد نیستند و نباید به چنین ماشینی دسترسی داشته باشند و این ماشین باید خودکار عمل کند. در داستان فینچ به ریس می گوید شبکه‌های اجتماعی توسط او و برای NSA  طراحی شده تا NSA بتواند اطلاعات شخصی افراد را به دست آورد. همچنین به طور ضمنی اشاره می‌شود که تشکیل اینترنت و تبدیل شبکه داخلی ARPANET به اینترنت که توسط یک هکر انجام شده را نیز فینچ انجام داده است.
 
 




تمام افراد جامعه تحت کنترل اند.


فعالیت های آن ها موجب می شود تا در نهایت توسط پلیس نیویورک تحت تعقیب قرار بگیرند. یک هکر به نام روت (Root) به دنبال دستیابی به ماشین فینچ است و از طرف دیگر مأموران دولتی نیز می خواهند تمام دانش مربوط به ماشین را به عنوان یک راز نگه دارند.



    

هارولد فینچ یکی از دو شخصیت اصلی فیلم است. او یک هکر و نابغه کامپیوتر و بسیار ثروتمند است. دست او در اکثر اتفاقات بزرگ کامپیوتری (ایجاد اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و …) دیده می شود.بسیار مرموز است و هنوز نام و سابقه واقعی او مشخص نیست. حتی سازمان های اطلاعاتی از او چیزی جز یک نام ندارند.او سرپرستی عملیاتی که برای نجات افراد در معرض قتل ایجاد کرده را بر عهده دارد.




     

جان ریس یک مامور ویژه سابق CIA است که بعد از فرار از پاکسازی خود توسط فینچ جذب شده و عملیات میدانی برای نجات افراد در معرض قتل را انجام می دهد.


 

جاس کارتر یک کارآگاه سالم پلیس نیویورک است که قبلاً به عنوان بازجوی ارشد ارتش آمریکا در عراق فعالیت می کرده است. او در ابتدا به دنبال دستگیری جان ریس است اما در چند قسمت ابتدایی سریال به عنوان کمک به تیم فینچ و ریس می‌پیوندد.


    
لایونل فاسکو یک کارآگاه فاسد پلیس نیویورک است که بعد از درگیری با جان ریس ابتدا به صورت اجباری و سپس با تغییر شخصیت فاسد خود به تیم می‌پیوندد.


     

ناتان اینگرام دوست و همکار قدیم فینچ و رابط او با دولت آمریکا و سازمان NSA و عامل اصلی ایجاد راه برای دسترسی به ماشین طراحی شده فینچ است. او پس از فروش ماشین به دولت توسط NSA کشته می شود.

 



رووت (ریشه) یک هکر است که با توجه به اتفاقات کودکی‌اش انسان‌ها را اشتباهات طراحی می داند و در طول فیلم اصل ترین روش اش برای رسیدن به اهدافش باج گیری با استفاده از اطلاعات از افراد مختلف است. او در صدد به دست آوردن ماشین طراحی شده توسط فینچ است.



    
زویی مورگان زنی با ارتباطات پیچیده با افراد قدرتمند آمریکاست، تقریباً هر فرد قدرتمندی را می شناسد و با او رابطه دارد.این فرد در تعداد زیادی از عملیات ها به ریس کمک می کند.

     

 
کارل الیاس پسر نامشروع یکی از سران مافیا است که کنترل تمام گروه های خلافکار شهر را در دست گرفته و بعد از کشتن پدر خود سعی در یکی سازی سازمان مافیا دارد. این فرد یک بار توسط ریس نجات داده می‌شود و بار دیگر به زندان انداخته می شود. او حتی در زندان هم قوی‌ترین فرد شهر است.

سریال POI یا همان فرد تحت نظر از جمله آثاری است که تحت شرایط امنیتی پس از سپتامبر 2001 ساخته شده است. بعد از آن واقعه بود که تعداد زیادی دوربین در مناطق مختلف شهر نیویورک به منظور رصد رفت و آمد و عملکرد مردم امریکا نصب شد. نمونه هایی از این دست که کنترل و نظارت گسترده دولت امریکا بر کلیه مکالمات و ارتباطات الکترونیکی اعم از تلفنی یا اینترنتی را با هدف جلوگیری از وقایعی مانند 11 سپتامبر را توجیه می کنند، در سینما و تلویزیون این کشور جدید نیست.

چهره های مشهوری از سینمای هالیوود در ساخت این اثر شریک بوده اند. جاناتان نولان فیلم نامه‎ فیلم‌های بتمن می‌آغازد (2005)، پرستیژ (2006)، و شوالیه تاریکی (2008) را نوشته که همه آن ها را کریستوفر نولان کارگردانی‎ کرده است. جی‌جی آبرامز نیاز به معرفی ندارد، مجموعه آثار او بیش از یک دهه است که در سراسر جهان میلیون ها نفر را مجذوب نموده است. در میان سایر عوامل سریال نیز چهره های شناخته شده دیگری از جمله بازیگران وجود دارند.


 
این سریال در کل احاطه اطلاعاتی آمریکا بر محیط سایبر را نمایش داده و امن بودن خیلی از سیستم‌های سایبر را زیر سؤال می برد. همینطور احتمالات ممکن در محاسبات اطلاعاتی مبتنی بر اتفاقات بسیار کوچک و بی‌اهمیت را توجیه می کند. تاکنون درباره ی سیطره ی اطلاعاتی – امنیتی ایالات متحده بر زیرساخت های ارتباطی سرتاسر جهان و کنترل آن ها از جمله ماهواره ها، زیرساخت ها و شبکه های مخابراتی، شبکه های کامپیوتری و ... سخن گفته شده است. بسیاری از مردم عوام و بعضاً نخبگان ساده اندیش این پدیده را امری نشدنی می دانند، و تصور نمی کنند دولتی بتواند بر تمام مکالمات و ارتباطاتی که در هر لحظه در هر نقطه از کره زمین صورت می گیرد احاطه داشته باشد، در حالیکه این امر یک تصور یا خیال نبوده و واقعی است. در عالم واقعی امریکا از طریق آژانس امنیت ملی خود که یکی از سازمان های تابعه وزارت دفاع این کشور به حساب می آید، بر پیام های رد و بدل شده از طریق ابزارهای الکترونیکی و دیجیتال تسلط دارد.
 


سازمان های امنیتی – اطلاعاتی ایالات متحده امریکا

سریال فرد تحت نظر ماهیت آژانس امنیت ملی امریکا یا همان NSA را بیش از سایر سریال ها و فیلم هایی که در این زمینه ساخته شده اند از جمله "دشمن ملت(Enemy of the State)" و "توطئه اشلون (Echelon Conspiracy)" نشان می دهد.
     




شعارفیلم: «این دیگر سوءظن نیست، اگر آنان واقعاً در تعقیب تو باشند»

اینترنت بزرگترین شبکه ای است که در آن پیام ها و مکالمات افراد از اقصی نقاط جهان رد و بدل می شود. امروزه افراد آنقدر به زندگی در فضای مجازی وابسته شده اند که مقوله ای به نام "زندگی دوم" به بحث رایج مجامع علمی و حوزه های مرتبط با علوم انسانی بدل شده است. افراد آزادانه در اینترنت به فعالیت های متنوع و گوناگونی می پردازند، تبادل پیام، جستجو، قرار دادن پست و ... از جمله این فعالیت هاست که در قالب استفاده از ایمیل، شبکه های اجتماعی، فروم ها و سایر رسانه های اجتماعی و ابزارهای اینترنتی مانند موتورهای جستجو صورت می گیرد.

در مواجهه با فضای مجازی بسیاری از نخبگان فکری و مردم عادی معتقدند این فضا به لحاظ اینکه فضایی باز و غیرقابل کنترل و نظارت بوده و به انسان امکان گمنامی و ساخت هویت(های) جدید و بازآفرینی خویشتن را می دهد، افق های روشنی را در پیش چشم بشر گذاشته که باید از طریق استفاده ی مناسب از فرصت ها و امکانات آن به سمت این افق ها حرکت نمود. در مناسبات اجتماعی مجازی چون هویتی که فرد از خود ارائه کرده خودِ مطلوبِ مورد نظر اوست در نتیجه دوستی ها و روابط شکل گرفته بر مبنای این هویت ها صمیمی تر و صادقانه تر است. در نگاه این عده در فضای مجازی روابط نوین اجتماعی شکل خواهد گرفت و فعالیت ها و کنش های کاربران اثر مطلوبی بر جهان واقعی و مناسبات آن خواهد گذاشت.





          
در کنار نگاه فوق دسته ای دیگر از دانشمندان معتقدند فضای مجازی، فضایی مطلقاً آزاد و رها نیست بلکه هم اصول، قواعد و چارچوب های فعالیت در آن توسط کاربران حرفه ای تر، از قبل مشخص شده است و هم در سطوح مختلف ملی و بین المللی سیستم نظارت و کنترل دارد، در نتیجه افراد نمی توانند برای خود هویت های گوناگون و متفاوت داشته باشند چرا که از طریق ابزارهای کنترلی می توان هویت واقعی آن ها بدست آورد. مبتنی بر این نگاه امروز زندگی و هویت افراد نه تنها پنهان نیست بلکه برعکس تکنولوژی باعث شده حتی جزئی ترین علایق، سلیقه ها و نظرات نیز برای دیگران قابل مشاهده باشد. برخی از صاحبنظران این دسته عقیده دارند به علت ادغامی که به مرور زمان جهان واقعی و جهان مجازی با یکدیگر خواهند داشت، افراد از داشتن هویت های گوناگون خسته شده و شاید دیگر علاقه ای به پنهان سازی هویت خود نداشته باشند.
          



پنهان سازی هویت با وجود کنترل ها امکان پذیر نیست. یک توهم توافقیِ دیگر!

برخی از مزیت های فضای مجازی همچون از میان برداشتن مرزهای فیزیکی، جبران محدودیت های زمانی، دسترسی آسان و سریع به منابع، افراد و اخبار، تنوع و تکثر ارتباطات و تعاملات را نمی توان نادیده گرفت، به همین جهت عاقلانه تر آن است که با چشمانی باز وارد این دنیا شده و فعالیت صورت داد. اینکه برخی مطرح می کنند هیچ شخص حقیقی یا حقوقی صاحب اینترنت (بزرگترین فضای مجازی) نبوده و در این فضا هیچ شخص یا گروهی نمی تواند اراده ی خویش را بر دیگران تحمیل کند نشان دهنده عمق و ظرفیتِ کم اندیشه ی آن هاست، چرا که با  اندکی جستجو، هم می توان صاحب اینترنت را پیدا کرد و هم مثال های بی شماری از جهت دهی و موج سواری بر افکار عمومی را.

در این سریال دلایلی غیر از گسترش ارتباطات و یا کسب سود و منافع تجاری برای ایجاد شبکه های اجتماعی توسط فینچ که آن ها را ساخته است، عنوان می شود. دلایلی که با علت برپایی و عملکرد سازمانNSA  انطباق دارد.
     


ان اس ای(NSA) – سازمانی که مغز تصمیم گیرنده اینترنت است.

 



تمام ارتباطات و مکالمات قابل شنود و ردیابی هستند.

اما چرا در کنار ساخت فیلم های سینمایی این بار ایالات متحده سیطره امنیتی و اطلاعاتی خود را در قالب سریال عرضه می کند؟

پاسخ این سوال به گسترش روزافزون ابعاد زندگی مجازی و کوچ کردن افراد از زندگی واقعی به این زندگی است. بطوری که گفته شده: «فضای مجازیِ امروز القای واقعیت مجازی نیست، ایجاد مجاز واقعی است.». این جمله به خوبی وضعیت حال حاضر جامعه و بشر غربی را مشخص می کند، وضعیتی که به گونه ای فزاینده در جوامع و کشورهای دیگر در حال تکثیر است.

بشر غربی در جامعه ای زندگی می کند که از حیث تمدنی به منتهی الیه خود رسیده و حرف جدیدی برای گفتن ندارد، تنها حوزه ای که روبروی انسان غربی اعم از روشنفکر، مهندس، فیلسوف، نخبه ی فرهنگی، متفکر علوم انسانی و غیره باز است دامن زدن به ابعاد زندگی تکنولوژیکی در بعد مهندسی و تحلیل و تفسیر آن در حوزه ی علوم انسانی است، در واقع انسان غربی پس از آنکه جهان واقعی را برای خود از دست رفته دیده، به جهان سایبری و زندگی دوم روی آورده است، علمای شاخه های مختلف علوم انسانی و علوم اجتماعی نیز به جای تولید محتوای جدید، به تفسیر و توصیف ابعاد زندگی سایبری پرداخته اند.

سردمداران تمدن امروز غرب هم با به بن بست رسیدن نظریه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خویش، برای جلوگیری از فروپاشی جوامع شان بیش از پیش به سازماندهی و نظارت بر فضای سایبر روی آورده اند، چرا که فعالیت در این فضا نیرو و زمان افراد جامعه همچنین فرصت و امکان اعتراض مؤثر را از آن ها می گیرد.


 
در واقع شاید اداره کنندگان تمدن غرب با عرضه کردن این سریال قصد دارند مردم را در کشور خود و سایر کشورهای دنیا برای ورود به یک دنیای امنیتی و یک زندگی کنترل شده و تحت نظارت آماده کنند. دنیایی که در آن ماشین ها و سیستم-های کامپیوتری حتی می توانند درباره فردی که در انتهای خیابان در حال قدم زدن است پیش بینی کنند.
 





زندگی ای که در آن افراد نه تنها به ابزارهای دیجیتالی وابسته اند، بلکه خودشان نیز کدهای دیجیتالی خواهند بود که از طریق سیستم های هوشمند کنترل شده و باید به این چشم بزرگ که آن ها را می بیند، عادت کرده و بدانند که نمی توان از دید آن فرار کرد.

منبع: مشرق نیوز

کلمات کلیدی :سینماامریکا

هالیوود و سیاست خارجی آمریکا

هالیوود و سیاست خارجی آمریکا/ فیلم‌هایی که از قدرت نظامی تمجید می‌کنند

بخش قابل توجهی از فیلم‌های تولید شده توسط «هالیوود» را فیلم‌هایی تشکیل می‌دهند که به تمجید و ستایش از قدرت نظامی می‌پردازند تا توجیه کننده سیاست‌های تجاوزکارانه آمریکا در مناطق مختلف جهان باشند.


خبرگزاری فارس: هالیوود و سیاست خارجی آمریکا/ فیلم‌هایی که از قدرت نظامی تمجید می‌کنند

به گزارش خبرگزاری فارس، اندیشکده تحقیقات سیاسی و استراتژیک «الاهرام» در پژوهشی به قلم «هنا عبید» با عنوان «هالیوود و سیاست خارجی آمریکا: فیلم‌هایی که از قدرت نظامی تمجید می‌کنند» می‌نویسد که سینمای آمریکا با تجسم‌های عینی آن که در استودیوهای هالیوود نمود پیدا می‌کند، از جمله عناصر مهم در قدرت نرم آمریکا تلقی می‌شود، صنعتی که در برخی موارد نقشی را بازی می‌کند که از نظر اهمیت کمتر از قدرت مادی، اقتصادی و نظامی نیست.

قدرت نرم از طریق رسانه‌ها، آموزش و وسایل تفریحی و رفاهی فعالیت و به طور غیرمستقیم برای قانع سازی و جذب دیگران تلاش می‌کند تا اهداف آمریکا را از طریق پیام‌های غیرمستقیم رسانه‌ای و یا آموزشی به مخاطبان القا کند و یا آنها را تحقق ببخشد و این با قدرت مادی تفاوت بسیار دارد، زیرا در قدرت مادی بر زور و اجبار تکیه می‌شود.

استفاده از این ابزارها منجر به ساخت و شکل‌دهی موافقت و یا تأیید افکار عمومی می‌شود و این در چارچوب‌ها و ابعاد روحی و روانی قرار می‌گیرد که هیچ یک از قدرت‌های جهانی جهت ایفای نقش فعال و تاثیرگذار خود و یا کاهش هزینه‌های تحقق اهداف مورد نظر خود از آن بی نیاز نیستند و از این طریق تلاش می‌کنند تا مصداقیت و یا مشروعیت اهداف خود را تحکیم بخشیده و افزایش دهند و آنها را جزو به عنوان اهداف جهانی مشترک به افکار عمومی القا کنند.

تسلط هالیوود بر صنعت سینمای جهان

«هالیوود» از زمان پیدایش در اوایل قرن بیستم به عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر جذب و قدرت نرم، همیشه نقشی اساسی را در صنعت سرگرمی و سینمای جهان ایفا کرده و همواره بر این صنعت سلطه داشته است. این تأثیرگذاری طی دو دهه گذشته در سایه جهانی سازی و عصر اطلاعات به خصوص با گسترش ماهواره‌ها،‌ شبکه‌های کابلی که تولیدات آمریکایی را نمایش می‌دهند، افزایش یافت و تکیه بسیاری از نسل‌ها بر اینترنت، فیلم‌ها و وسایل سرگرم کننده به عنوان ابزارهای اساسی برای جذب افکار عمومی و گرایشات و تمایلات، بیش از پیش از اهمیت ابزارهای سنتی مثل کتاب و رسانه‌های شنیداری و نوشتاری و ... کاست. بنابراین فیلم‌ها که فیلم‌های آمریکایی در رأس آن قرار دارند، نقش نهادهای آموزشی جایگزین را در قبال کاربران ایفا کردند و دست اندرکاران امور از طریق سینما افکار و نظرات خود را در قبال بسیاری از مسائل و قضایا بیان کردند.

صنعت سینمای آمریکا نقش مهمی را در نشر فرهنگ مردم آمریکا و جلب نگاه‌ها و توجهات با خط مشی زندگی آمریکایی و جذب علایق و سلایق با این شیوه زندگی، ارائه الگوهایی جذاب از ارزش‌های خاص آمریکا درباره آزادی ایفا کرد، به طوری‌که در میان بسیاری از نسل‌های جوان در سراسر جهان این‌گونه جا افتاده است که آمریکا سرزمین فرصت‌ها به شمار می‌آید.

توجیه و جلب حمایت از سیاست خارجی آمریکا

صرف نظر از این بعد، هالیوود نقش مهمی را در توجیه و جلب حمایت از سیاست خارجی آمریکا به خصوص در زمان تغییر و تحولات بین المللی و یا بحران‌های جهانی همچون رویارویی با نازی‌ها، اتحاد شوروی سابق، ویتنام و سرانجام تروریسم ایفا کرده و می‌کند.

این به این معناست که هالیوود همیشه ابزاری آسان در دست حکومت‌ها و دولت‌های مختلف آمریکایی بوده تا خواسته‌ها و دیدگاه و مواضع خود را به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه به دیگران انتقال دهند و این موجب شده تا رابطه صنعت سینمای آمریکا با سیاست داخلی و خارجی این کشور به خصوص در سایه تأسیس استودیوهایی با حمایت بخش خصوصی به رابطه‌ای پیچیده تبدیل شود.

تاریخ هالیوود نشان می‌دهد که بهره مندی اندک هالیوود از استقلال باعث شده است تا تعدادی از روسا و مدیران این صنعت در دهه 40 و 50 قرن بیستم به اتهام همراهی و همبستگی با کمونیسم و یا ترویج و اشاعه افکار این مکتب مورد بازخواست قرار گیرند و کار به آنجا کشید که در آن زمان این افراد به اقدام علیه آمریکا متهم شدند و لیست سیاهی از نمایندگان، مولفان و تهیه کنندگان تهیه شد تا پس از مورد تحقیق و بازجویی قضایی قرار گرفتن، برخی از آنها به زندان محکوم شوند.

بنابراین صنعت سینمای آمریکا جایگاهی را به خود اختصاص داده که موجب می‌شود تا آن را یکی از ابزارهای رسانه‌ای سیاست خارجی آمریکا به شمار آورد، اما در عین حال این صنعت از استقلال نیز بهره مند است.

با این وجود شبکه پیچیده‌ای از روابط وجود دارد که اغلب اوقات باعث می‌شوند تا فیلم‌های هالیوود از سیاست حاکم بر این صنعت چشم پوشی کنند و رو به سیاست‌هایی بیاورند که اغلب مواقع با استراتژی‌های بزرگ سیاست آمریکا به خصوص در دوره‌های همراه با تغییر و تحولات مهم بین المللی هماهنگ و همخوان است.

بنابراین صنعت سینمای آمریکا نقش بارزی را در ترویج سیاست خارجی این کشور ایفا می‌کند، اگرچه در این خصوص استثناهای محدودی نیز ممکن است، وجود داشته باشد.

چه ابعاد سیاسی در فیلم‌های هالیوود به خواسته‌ها و مطالبات عمومی مردم آمریکا، تغییرات موجود، محاسبات مربوط به حمایت مالی و سود و زیان پاسخ دهد و یا اینکه تلاشی آگاهانه برای تغییر افکار عمومی از سوی سازندگان سینمای آمریکا را در برگیرد، فیلم‌های آمریکایی همیشه شکل‌ دهنده خطوط اصلی سیاست خارجی آمریکا در دوره‌های مختلف زمانی بوده‌اند.

هالیوود و تعامل با دوره جنگ سرد

به عنوان مثال در دوره جنگ سرد و نظام دو قطبی شاهد ساخت فیلم‌های بسیاری توسط هالیوود بودیم که از کمونیسم انتقاد و تلاش می‌کردند، وجهه این مکتب را مخدوش و سیاست‌های کشور اتحاد شوروی سابق را بدنام کنند، امری که مشابه آن را در دوره نازیسم هم می‌توان مشاهده کرد. همچنین در دهه هفتاد هالیوود فیلم‌های بسیاری تولید کرد تا به هر طریق ممکن به تحریف افکار عمومی جهانی در قبال مقاومت ویتنام بپردازد و در این راستا مقاومت مردم ویتنام را خشونت مفرط نامگذاری کرد. فیلم‌های هالیوود گاهی به طور مستقیم به این موضوع از بعد تاریخی و یا سیاسی پرداختند و گاهی به طور غیرمستقیم طرف مقابل را به عنوان عامل شر معرفی کردند.

هالیوود و تعامل با دوره پس از جنگ سرد

از دوران پایان جنگ سرد بسیاری از فیلم‌ها در صنعت هالیوود ظهور کردند که به محوریت نقش آمریکا در عرصه بین المللی می‌پرداختند، از جمله این فیلم‌ها می‌توان به فیلم «روز استقلال» و یا «آرماگدون»‌ اشاره کرد که در آنها قهرمانان آمریکایی، جهان را از شرارت‌های مختلف نجات می‌دادند. امری که بیانگر روحیه آمریکایی موجود در آن زمان بود و موجب شد تا اصطلاحات اساسی و مهمی پای به عرصه بین المللی بگذارد که شاید یکی از مهمترین آنها اظهارات «مادلین آلبرایت» وزیر وقت خارجه آمریکا در آن زمان درباره امتی است که نمی‌توان از آن بی‌نیاز بود.

هالیوود و تعامل با دوره پس از حوادث 11 سپتامبر

از حوادث 11 سپتامبر 2001 و با وجود تقسیم بندی‌های موجود در داخل هالیوود درباره سیاست دولت وقت آمریکا و دیدگاه‌های اعلام شده برخی از روسا و مدیران آن، بعضی از هالیوودی‌ها از بیان اختلاف خود با دولت آمریکا و سیاست‌هایشان نترسیدند و در مواردی حتی این اختلافات را در آثار هنری خود به تصویر نیز کشیدند و در این خصوص می‌توان به «مایکل مور»، کارگردان آمریکایی اشاره کرد که در فیلم معروفش «فارنهایت یازدهم سپتامبر» انتقادهای تندی از سیاست‌های جرج بوشِ پسر، رئیس جمهوری وقت آمریکا به عمل آورد و از آنچه جنگ علیه تروریسم و هم پیمانی بین المللی با آمریکا و علیه تروریسم خوانده شد، انتقاد کرد.

اگرچه در این میان موج جدید و روشنی از فیلم‌های هالیوودی ظهور کردند که سیاست خارجی آمریکا را در طول سال‌های پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 توجیه و یا تأیید می‌کردند و گاهی این تأیید ناخودآگاه و گاهی عمدی بود.

شکل گیری نهضت فیلم آمریکایی

در همین چارچوب در سال 2004 میلادی گروهی به نام «نهضت فیلم آمریکایی» تاسیس شد و شکل گرفت و جشنواره سینمایی را با این عنوان بر پا و تلاش کرد تا گرایش‌های ملی گرایی را در فیلم‌های آمریکایی افزایش و دیدگاه‌های نومحافظه کارانه را به تصویر بکشد و برحسب اظهارات بنیانگذاران آن، این مجموعه با حمایت مالی خوبی از سوی طرفداران و هواداران اندیشه‌های محافظه کارانه روبه رو شد.

فیلم اسامه یا توجیه اشغال افغانستان

طی سال‌های اندک گذشته شاهد تولید تعداد قابل ملاحظه‌ای از فیلم‌های هالیوودی بودیم که به صورت مستقیم حمایت از سیاست خارجی آمریکا را به تصویر می‌کشیدند و یا تلاش می‌کردند تا وجهه نظامی آمریکا را به ویژه در عرصه جنگ علیه تروریسم و پیامدهای آن در افغانستان و عراق زیبا و خوشایند جلوه دهند، از جمله مهم‌ترین فیلم‌های تولید شده در این عرصه فیلم «اسامه» ساخته شده در سال 2004 است که در آن مصایب‌های دختر جوانی در سایه حاکمیت نظام طالبان بر افغانستان به تصویر کشیده شده است، تا به این ترتیب جنگ آمریکا علیه نظام طالبان در افغانستان برای جامعه بین المللی و افکار عمومی آن موجه جلوه کند و در این راستا بر رنج‌های بشری به خصوص مشکلات زنان افغانی در سایه حاکمیت نظام طالبان بر این کشور تمرکز شده است.

فیلم پاس وایر یا توجیه رسوایی ابو غریب

اما این تمام ماجرا نبود، بلکه در این بین گروه دیگری از فیلم‌ها را نیز مشاهده می‌کنیم که به طور غیرمستقیم به توجیه و یا زیبا جلوه دادن سیاست آمریکا پرداختند، در این خصوص می‌توان به فیلم «پاس وایر» از تولیدات «والت دیزنی» در سال 2005 میلادی اشاره کرد که در آن تلاش شده شکنجه‌های روی داده در زندان «ابو غریب» عراق را به تصویر بکشد و آنها را افشا کند. این فیلم با استفاده از ستاره‌ای همچون «وین دیزل» تلاش می‌کند تا وجهه نظامی آمریکا را بهبود بخشد که به دلیل افشاگری‌های صورت گرفته درباره شکنجه زندانیان این زندان توسط زندانبانان آمریکایی لطمات زیادی خورده بود. این فیلم با داستانی انسانی و بشر دوستانه تلاش می‌کند، سرباز آمریکایی را به تصویر بکشد که قهرمانی‌های خارق العاده‌ای را از خود در عراق به نمایش می‌گذارد، اگرچه ساختار حاکم بر فیلم ساختاری کمدی – انسانی جهت حمایت از فرزندان یک دانشمند آمریکایی است که تروریست‌ها به دلیل ممانعت وی از دستیابی به اختراعی خاص که به صلح جهان لطمه می‌زند او را ترور می‌کنند و تفنگدار آمریکایی نیز موفق می‌شود تا از خانواده این دانشمند محافظت کند و او با شایستگی می‌تواند کارهای خانوادگی آنها را انجام داده و مشکلات شخصی فرزندان آن دانشمند را حل و فصل کند، امری که باعث می‌شود تا او وجهه‌‌ای انسانی دلسوز به خواننده القا شود.

به همین دلیل می‌توان گفت، از جمله مهمترین فیلم‌هایی که در این دوره ساخته شدند و به طور ضمنی سیاست آمریکا را توجیه کردند، فیلم درامی به نام «اسامه» و فیلم کمدی - اجتماعی به نام «پاس وایر» بود که بیانگر ظهور گرایش جدیدی در فیلم‌های هالیوود بود که از قدرت آمریکا به خصوص قدرت نظامی آن تمجید می‌کردند و آن را بهایی ضروری می‌دانستند که باید در قبال آزادی پرداخته شود، امری که به طور کلی با سخنرانی جرج بوش پسر در توجیه جنگ‌های پی در پی سازگاری داشت.

فیلم نارنیا یا اشاعه فرهنگ جنگ در میان کودکان

از جمله دیگر فیلم‌های مهمی دیگری که در این چارچوب ساخته شدند، می‌توان به فیلم «نارنیا» تولید استودیوهای دیزنی در سال 2005 میلادی اشاره کرد. این فیلم کودکان را هدف قرار می‌دهد و تلاش می‌کند، به تغییر دیدگاه‌های کودکان درباره جنگ بپردازد. همچنین در این فیلم به برخی شرارت‌ها و بدی‌ها اشاره شده که باید از آنها دوری کرد و در ادامه به تمجید از جنگ علیه شر و بدی به عنوان یک ابزار ضروری در درگیری میان خیر و شر می‌پردازد. فیلم با حوادثی شروع می‌شود که واقعی به نظر می‌رسند، در این حوادث مادر فرزندان خود را به مکانی دور منتقل می‌کند تا از خسارت‌ها و زیان‌های جنگ در امان باشند، اما طی انتقال فانتزی آنها به دنیای خیالی، این کودکان فنون جنگ را یاد می‌گیرند و به رویارویی سرنوشت ساز با شر می‌پردازند، رویارویی که در آن تنها راه حل موجود جنگ است.

فیلم 300 اسپارت یا توجیه جنگ و خونریزی برای دفاع از آزادی و دمکراسی

اما فیلم « 300 اسپارت» از تولیدات شرکت ورنربروذرز در سال 2006 میلادی که تنها در آمریکا 200 میلیون دلار فروش داشت، را باید اوج گرایش به تمجید از قدرت نظامی به شمار آورد. این فیلم حکایت دفاع پادشاه یونانی «لئو نیداس» را از وطن خود در جنگ با فارس‌ها نشان می‌دهد که شامل قهرمانی‌های نظامی شبه انتحاری است. علی رغم آنکه در تاریخ ثبت شده سیستم نظامی اسپارتی از محبوبیت مردمی بالایی در مقایسه با نظام دمکراتیک موجود در آتن برخوردار نبود که افتخار تمدن یونان به شمار می‌رفت و سهم بالایی در جهان آزاد و دمکراتیک داشت، اما این فیلم بر عکس از سیستم نظامی موجود در اسپارت تمجید  و به طور ضمنی به این نکته اشاره می‌کند که قدرت نظامی اسپارت باعث حمایت از الگوی دمکراسی در آتن شد و به روشنی اشاره می‌کند که ارزش‌ها و به خصوص آزادی نیازمند قدرتی است تا از آن محافظت کند. صحنه‌های خونبار فیلم نشان دهنده جنگ‌های خونین میان ارتش آزاد اسپارت که متشکل از 300 مبارز است، با ارتش متجاوز فارس‌ها است. همچنین این فیلم حاوی صحنه‌های زیادی است که از تربیت نظامی کودکان اسپارت و مبارزاتش تمجید می‌کند. علی رغم آنکه این فیلم متهم می‌شود که آغاز تبلیغات آمریکا برای شروع جنگ علیه ایران است و به پادشاه طاغوتی فارس‌ها اشاره می‌کند، اما رسالت فیلم عمیق‌تر از آن است و مصرانه بر این نکته تاکید می‌کند که قدرت نظامی برای حمایت از آزادی اهمیت بسیاری دارد.

نکته قابل توجه در این فیلم‌ها به خصوص در فیلم اخیر آن است که جنگ مجسم کننده ارزش‌های پاک و شرافتمندانه نیست، بلکه این فیلم‌ها جنگ را به معنای قدرت و برتری نظامی و به عنوان وسیله‌ای جهت حفظ آزادی، ارزش‌های اساسی، حمایت از جان انسان‌ها و جهان از شرارت‌ها ترویج کرده و اشاعه می‌دهند. خطرناک‌تر از آن اینکه این فیلم‌ها پیام‌های مشابهی را از طریق برخی فیلم‌های ویژه کودکان و از طریق استودیوهای دیزنی اشاعه می‌دهند که دارای نفوذ بسیار از حیث توزیع و پخش در سراسر جهان است.  منبع: فارس نیوز



کلمات کلیدی :سینما

از تهران تا حیفا

بسم الله و بالله

به بهانه فیلم جدید مخملباف؛

محسن مخملباف از تهران تا حیفا + عکس

فیلم باغبان بدون شک ماموریتش پاک نشان دادن اندیشه فرقه بهائیت و دوست نشان دادن تفکر صهیونیستی است.

 مشرق؛ با ورود زمامداران جدید سینمای ایران در دهه شصت، طیف عظیمی از سینماگران ارزشی وارد سینما می‌شوند. در این میان جوانی رادیکال که سالها عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بوده سعی در ادامه دادن راه کیارستمی در سینما و این بار در عرصه ارزش‌های اسلامی می‌کند. آنچنان که به اعتقاد وی می‌بایست منبر روحانیون را به پرده سینما‌ها برد تا جوانان مجبور به شنیدن شوند.



محسن مخملباف؛ فیلمساز رادیکال دهه شصت سینمای ایران فعالیت خود را رسماً با فیلم سینمایی توبه نصوح آغاز و با خلق آثاری چون دو چشم بی سو(فیلمی در مدح ارزش‌های اسلام)، عروسی خوبان و چندین اثر دیگر یکی از پرکارترین سینماگران ارزشی ایران در دهه شصت به حساب می‌آمد.

اساساً مخملباف در دهه شصت اکثر سینماگران را متهم به ساخت فیلم‌های مبتذل می‌داند تا جایی که گفته بود می‌خواهد به خود نارنجک ببندد و مهرجویی را به خاطر فیلم اجاره‌نشین‌ها ترور کند.



وی در دهه هفتاد باز هم در تقلید از سینمای کیارستمی دست به ساخت آثار پرحاشیه‌ای چون سلام سینما می‌زند که در همان دوره هم دلخوری تعدادی از سینماگران را به به همراه می‌آورد و با آثاری چون گبه، سکوت و سفر قندهار می‌کوشد تا خود را به عنوان یکی از کم‌ فروش‌ترین فیلمسازان ایرانی و پرجایزه‌ترینها به مخاطبان آثار روشنفکری در دهه هفتاد معرفی کند.

مخملباف در 1384 سکس و فلسفه را می‌سازد اثری که موجبات توجه جشنواره‌های اروپایی و آمریکایی را به فیلمساز سینمای ایران فراهم می‌کند. سکس و فلسفه به گفته خود مخملباف روایتگر چهار زنی است که در چهار مرحله مختلف، از تکامل مفهوم عشق در زندگی تجربه زنانه، شامل دوره معصومیت عاشقانه، دور انتقام‌های عاشقانه، دوره غرقه شدن در مسایل جنسی و فراموشی عشق و دوران پختگی و غمگینانه و بازآفرینی عشق به سر می‌برند.



دست گذاشتن روی مفهوم جنسیت، فیلمساز شبه متدین دیروز را به لبه پرتگاه نزدیک و نزدیک‌تر می کند. در همان سال وی اعلام می‌کند که حکومت ایران قصد ترورش را دارد.

فیلمساز خشکه مذهبی دهه شصت، تمام ارزش ها را کنار می گذارد و در 1388 با گروهک های تروریستی ریگی و کومله هم پیمان می شود.





حال شاهد اثری جدید از انقلابی دیروز و ضد انقلاب امروز با نام باغبان هستیم. نکته قابل توجه در این فیلم مکان فیلمبرداری است که در منطقه‌ای در حیفا ( یکی از شهر های فلسطین اشغالی ) فیلمبرداری شده. فیلمی که بدون شک مأموریتش پاک نشان دادن اندیشه فرقه بهائیت و دوست نشان دادن تفکر صهیونیستی است.



مقایسه عکس فیلمسازی که تراشیدن ریش را مایه ننگ هنرمندان می دانست و فیلمساز امروزی که اثرش بوی تل آویو و حیفا می دهد ناخودآگاه ما را به سالهای ابتدای انقلاب و ریزش های متعدد قشر روشنفکری در سال های اخیر می برد. آری پوند انگلیس برای برخی از عسل هم شیرین تر است. افرادی که ذات هنر را به کف زدن‌های دشمن فروختند.  منبع: مشرق نیوز


کلمات کلیدی :سینما