شیطان دیجیتال میگرید تا شما به خدا نرسید
اسپاردا پدر دو دانته و ویرژیل است که هر دو نیمه اهریمن هستند. دانته به انسانها کمک میکند اما برادرش تنها به دنبال جاه و مقام و سلطه بر جهان است. پس از مرگ ویرژیل به دست دانته خباثت او به برادر درست کارش منتقل شده و ..."
جملات بالا بخشی از داستان یک بازی رایانه ای پرطرفدار به نام "شیطان نیز گریه می کند" بوده که از سال 2001 تا امروز در پنج نسخه و هر بار با ماجراهایی متفاوت در اختیار مردم سراسر جهان قرار گرفته و اتفاقا حسابی هم برای شرکت های سازنده سود به همراه داشته است.
این بازی تخیلی که امسال پنجمین نسخه از آن به بازار آمد، پر است از شخصیت های عجیب و غریب و ماورایی که در طول بازی به جنگ با انسان ها می آیند و شما وظیفه دارید با سلاح های پیشرفته آنها را از بین ببرسید.
داستان بازی "شیطان هم گریه می کند" از چه کتابی الهام گرفته است؟
در سال 1307 میلادی دانته آلیگیری شاعر ایتالیایی شروع به نوشتن منظومه ای با عنوان "کمدی الهی دانته" کرد که وی در سروده خیالی خود از جهنم و برزخ و بهشت عبور میکند و نهایتا به دیدار حق تعالی میرود در طول این سفر راهنمای او در دوزخ و برزخ "ورژیلیوس" شاعریست که چند قرن قبل از دانته زندگی می کرده و دانته سخت مرید وی بود و تاثیر اثر معروف این شاعر ((انئیس)) در تمام کمدی الهی دیده میشود. در بهشت نیز راهنمای او "بئاتریس" زن رویاهای اوست. این کتاب پس از چند سال از اولین چاپ خود به عنوان کتابی کلاسیک شناخته شد و اکثر ادبا و فضلا به تحقیق و بررسی درباره متون آن پرداختند.
خود دانته ابتدا این کتاب را تنها کمدی نامیده بود ولی لقب الهی بعد ها به این کتاب تعلق گرفت. این کتاب از این رو کمدی نامیده میشود که در تراژدی ابتدای داستان خوش و پایانش غمناک میباشد ولی کمدی ابتدا موضوعی تاریک دارد ولی در انتها به پایانی خوش ختم میشود. محتوای کمدی الهی سراسر تمثیل و اشاره و نماد است به همین دلیل است که تا به امروز هزاران کتاب در تفسیر هر بیت و مصرع ان نوشته شده است.
دوزخ در کمدی الهی
قسمت اول این سفر در زیر زمین و در ظلمات طی میشود , این قسمتی از سفر است که مربوط به دوزخ میشود زیرا دوزخ دانته از زیر قشر زمین آغاز میشود و تا هسته زمین که در آنجا شیطان اقامت دارد ادامه می یابد , آنچه با ماهیت دوزخ دانته سرشته شده است و در واقع تار و پود آنرا ساخته است ناامیدی ابدی از درگاه رحمت الهی است , هر قدر گناه سنگین تر باشد صاحب ان پائین تر می افتد تا جایی که نوبت به یهودا میرسد که از فرط سنگینی گناه در کام شیطان قرار گرفته است.
قانون کلی تاوان , قانون اصلی دوزخ دانته است و محکومین بر همین اساس مجازات میشوند. سخت ترین نوع عذاب در طبقه ی نهم دوزخ روی میدهد که سرمای ابدی و ظلمات مطلق آنرا فراگرفته است که نمادی از انکار کامل عواطف انسانی و محبت و عشق است.
طبقه بندی گناهان در دوزخ دانته طبق نظر فلسفی ارسطو صورت می پذیرد که گناهان را به ((گناهان افراط کاری)) و ((گناهان بذخواهی))تقسیم میکند . گناهان قسمت اول دوزخ(دوزخ علیا) گناهانی هستند که اگر جنبه اعتدال در انها رعایت شود فی نفسه گناه نیستند ولی همین که از حد تجاوز کنند و به صورت عادت زندگی در بیایند جرم محسوب میشوند مثل: غریزه جنسی, شکم پرستی , خست , اسراف , خشم و غضب . گناهان قسمت دوم(دوزخ سفلی) آنهایی هستند که به قصد اضرار صورت میگیرند و به دو دسته گناهان ناشی از زورگویی و تعدی و گناهان ناشی از مکر و حیله تقسیم شده اند. طبقه نهم, یعنی طبقه ی ظلمات و سرمای مطلق خاص بدترین دوزخیان یعنی خیانت کاران است.
دانته مظهر نوع بشر که در شاهراه زندگی درحال حرکت است و ناگهان خود را در جنگلی تاریک و موحش میبیند (ظلمت خطا و گناهکاری) ,احساس میکند که بی انکه خود بداند از جاده دور افتاده و راه را گم کرده است . اما انجا که ناامید از رستگاری میشود امداد غیبی به کمکش می اید و این نجات به صورت پیر و مرشدی است که باید راهنمای ره گمشدگان باشد و در اینجا ورژیل است که به کمک او می اید . ورژیل در دوزخ نماد عقل و منطق بشری است که از الایش هوی و هوس ها پاک شده است . سپس عقل بشری دست این گناهکار را میگیرد و او را نخست از وادی گناه و ظلمت (دوزخ) و سپس از منزل توبه و پشیمانی (برزخ)میگذراند و عاقبت او را به سر منزل سعادت این جهانی(بهشت زمینی ) میرساند و او را به دست راهنمایی شایسته تر یعنی بئاتریس ( مظهر عشق و صفای الهی ) میسپارد تا وی را از بهشت زمینی به بهشت اسمانی ببرد که مظهر تجرد و صفای مطلق است . در طرح دوزخ دانته بیش از هر چیزی از میتولوژی یونان و روم قدیم الهام گفته شده است حتی قهرمانان این دوزخ نیز غالبا قهرمانان دوزخ یونانی هستند که تا حدودی تغییر شکل و ماهیت داده اند
برزخ در کمدی الهی
برزخ دانته حد فاصل بین دوزخ و بهشت است و از نظر مفهومی حد فاصل بین گناه و رستگاری یعنی نماینده مرحله توبه و پشیمانی است . از نظر دانته یعنی طبق فرضیه معروف بطلمیوسی زمین صورت کره ای دارد که به طور ثابت در فضا مستقر است و افلاک بر گرداگرد ان میچرخند . نیمه ی شمالی این کره را ارض مسکون یعنی اروپا و اسیا و افریقا فرا گرفته است و نیمه جنوبی ان به عقیده ی دانته اقیانوسی پهناور است که در ان هیچ خشکی یافت نمیشود . در وسط این اقیانوس یعنی درست وسط قطب جنوب( به فرض اینکه اورشلیم را قطب شمال این کره فرض کنیم )جزیره ای قرار دارد که در وسط ان کوه بسیار بلندی قد برافراشته که از فرط بلندی نوک قله ی آن دیده نمیشود
کوه برزخ شکل مخروطی دارد که هر چه بالاتر میروند کوچکتر میشود , باید تذکر داد که در اینجا کلید داری بهشت مستقیما به عهده ی پطرس رسول گذاشته نشده زیرا خود پطرس در اعلی درجه اسمان جا دارد و در عوض به جای او نماینده اش اینکار را با دوکلید طلایی و سیمین( علم و ایمان) انجام میدهد , پس از طی طبقات برزخ دانته و ورژیل وارد بهشت زمینی میشوند که در نوک قله کوه قرار دارد این همان بهشتی ایست که ادم و حوا در اغاز خلقت در ان بسر میبردند ولی وسوسه شیطان باعث اغوای حوا شد و او به همراه ادم از شجره ممنوعه خوردند و به خراب اباد زمین هبوط کردند.
این بهشت زمینی که دانته با استادی فراوان جلال ان را وصف نموده است اخرین منزل سفر این مسافر سرگردان است که روانه دیار جاوید شده است در این بهشت وی برای اولین بار بئاتریس ( بئاتریس معشوق دانته در دنیای واقعی بود که جوانمرگ شد ) محبوبه ی زیبای اسمان نشین خود را میبیند که در اینجا دیگر دلدار زمینی او نیست , بلکه مظهر عشق و ایمان و به تعبیر دقیق تر , مظهر حقیقتیست که از راه مذهب و ایمان متجلی میشود و عقل و ادراک ادمی بی کمک دل و احسان بدان ره نمیتواند برد . از این جهت است که چون بئاتریس پا به میدان میگذارد ورژیل مظهر عقل و استدلال بشری که دانته را در دوزخ و برزخ راهنما بوده است بی سر و صدا جا خالی میکند و بدانجا که تبعیدگاه ابدی اوست یعنی طبقه ی اول دوزخ باز میگردد . این یکی از عالی ترین اشارات سمبولیک کمدی الهی است و طبعا مفهوم ان اینست که عقل و منطق ادمی تا انجا توانایی دارد که وی را از وادی گمراهی و ضلالت بسلامت بگذارند و به او مفهوم خوب و بد را بفهماند و او را به بهشت زمینی یعنی اسودگی روح و فکر برساند ولی از اینجا به بعد کاری از دست عقل ساخته نیست.
مهمترین تفاوت بین گناهان دوزخ و برزخ یک فرق فلسفی است که تمام دانته شناسان به ان اذعان کرده اند بدین معنی که طبقه بندی گناهان بر اساس دو نظریه فلسفی صورت گرفته است که یکی از انها نظریه ارسطو(دوزخ) ودیگری نظریه افلاطون(برزخ) است .
در مورد نظریه ارسطو در بخش مربوط به دوزخ توضیح داده ایم اینک به نظریه افلاطون میپردازیم که مبنای تقسیم بندی گناهان در برزخ میباشد که به عکس ارسطو , افلاطون خطایای بشری را ناشی از یک امر واحد یعنی عشق و میل میداند و هر گاهی را زاده ی اختلالی میشمارد که در جریان طبیعی امر عشق یعنی نیرویی که ناظم اصلی کلیه ی حرکات و محرک همه اعمال ماست روی داده است .
داستان DmC
9000 سال قبل یکی از قوی ترین و زیرک ترین جن ها به نام ماندس قیام کرد تا بشر را تحت کنترل خود بیاورد اما او در این راه تنها نبود , ژنرال و شوالیه ارتش و برادر او یعنی اسپاردا در این هدف به او کمک میکرد اما اسپاردا عاشق فرشته ای به نام ایوا شد و به برادرش پشت کرد . از آمیزش جن و فرشته نسلی قدرتمند بوجود امد که نه فرشته بودند و نه جن ! نسل جدید نیمی فرشته و نیمی جن بودند که به انها نفلیم میگفتند . وقتی ماندس از عشق بین اسپاردا و ایوا و خیانت اسپاردا باخبر میشود نمیتواند بر خشم خود غلبه کند و به خانه ی او حمله میکند و برادرش را تبعید کرده تا برای همیشه شکنجه شود و معشوقه ی برادرش ایوا را به قتل میرساند . اسپاردا قبل از حمله ی ماندس کودکان خود را فراری داده و هر کدام را با شمشیری خاص نشانه گذاری کرده بود.
طبق افسانه ها فقط یک نفلیم میتواند پادشاه جن ها یعنی ماندس را به قتل برساند پس دو برادر با یکدیگر متحد میشوند تا انتقام خون مادر و پدر شکنجه شده ی خود را بگیرند . شهر لیبمو توسط یک سرمایه دار بزرگ به نام ماندس اداره میشود , او بوسیله ی کارخانه ی نوشابه سازی Virility , شبکه ی رسانه ای Raptor News , بارهای فحشا , بانک Silver Sacks و شبکه ی جهانی دوربین های امنیتی مردم شهر را کنترل میکند اخرین هدف او بوجود اوردن بدهی عظیم اقتصادی است که با همکاری رئیس جمهور انجام میشود تا وی را تبدیل به پادشاه بی چون و چرای روی زمین کند . در همین بین گروه Order که توسط ورژیل تشکیل شده است وظیفه ی افشای دولت پشت پرده را دارد تا با اگاه کردن مردم شهر از اهداف سرمایه داران و سیاست مداران مانع تشکیل حکومت شیطانی ماندس بشود.
شهر لیمبو کجاست؟
در کتاب کمدی الهی طبقه ی اول جهنم لیبمو نام دارد , این طبقه از جهنم ساخته دانته نیست و و در فقه و اصول کاتولیک سابقه بسیار زیادی دارد طبق احادیث مسیحی limbos جایی است که ارواح کودکان مرده و تعمید نشده در ان به سر میبرند, ارواحی که در این طبقه از دوزخ هستند شکنجه و عذابی نمیبینند ولی تا ابد از داشتن امید محروم هستند. اما در بازی [[شیطان نیز میگرید]] لیبمو به مثابه عالم موازی است و نمیتوان انرا صرفا به طبقه ی اول جهنم در کتاب کمدی الهی محدود کرد . دانته دربازی باید با استفاده از یک سری مناسک خاص و یا بوسیله ی جن ها وارد دنیای موازی انها بشود در واقع همانطور که قبلا اشاره کردیم لیمبو جهان موازی جن ها است . تمام اتفاقات اصلی نیز در همین عالم لیبمو روی میدهد که تا حدودی نیز بر روی دنیای واقعی تاثیر میگذارد.
پیامبری از نوع جن
فینیاس در اساطیر یونانی همان پیرمرد نابینائیست که در حماسه جیسون و آرگونایتها در جزیره ای زندانی شده است و به شرط مقداری غدا قبول میکند که مسیر درست را به جیسون و همراهانش برای یافتن پشم زرین نشان بدهد , همین اتفاق در [[شیطان نیز میگرید]] می افتد و زمانی که دانته در رسیدن به برج رسانه ای Raptor News ناامید میشود فینیاس به جای غذا از دانته چشم مکانیکی ربوده شده اش را میخواهد تا به وی کمک کند که به برج Raptor News برود.
این کمک جادویی در کتاب کمدی الهی توسط یک فرشته به دانته انجام میشود انجایی که در سرود هشتم به شهر دیته اقامت گاه شیطان میرسند و با مقاومت عجیب پاسبان های شهر روبرو میشوند , در این مقطع سفر دانته آلیگیری در دوزخ علیا(قسمت اول دوزخ) به اتمام میرسد و دانته و ورژیل وارد قسمت سفلی میشوند که چهار طبقه ی پایانی جهنم را در بر میگیرد , در این قسمت ورژیل برای اولین بار دست و پای خود را گم میکند و تلویحا به دانته اشاره میکند که برای ورود به شهر به سروش الهی نیازمند هستند که این امداد غیبی در انتهای سرود به صورت فرشته ای به انها نازل میشود و دروازه شهر دیته را میگشاید که از نظر سمبولیک این مقاومت شیطان ها و عجز ورژیل و کمک غیبی نشانگر آنست که انجا که جوهر شر در میان باشد عقل و منطق انسانی کارساز نیست .
آغاز معراج دانته آلیگیری در کتاب کمدی الهی از دوزخ شروع میشود و در طی سفرخود بوسیله ی معرفت نفسی که هر لحظه شناخت بیشتری از آن می یابد خود را به درجات عالی تر معنوی میرساند نکته ی جالب اینجاست که در بازی [[شیطان نیز میگرید]] این پیامبر که از جنس جن است معرفت نفس دیگری را برای دانته رقم میزند چرا که به او کمک میکند به جای معنویات شیطان درون خود را آزاد کند .
معرفت نفس در [شیطان نیز میگرید]
در مراحل ابتدایی بازی زمانیکه دانته در خانه پدری به دنبال راز های گمشده گذشته خود است با دو نماد برخورد میکند یکی نماد شمشیرRebellion که به روی سپر اسپاردا حک شده است و دیگری نماد گل رز آبی که در دست مادرش میباشد .
شمشیر Rebellion همان شمشیر اسپارداست که امروز در دستان دانته است , حتی نماد این شمشیر در کمر دانته نیز خالکوبی شده است , گل رز ابی که در دستان مادر دانته است به طور معمول در طبیعت وجود ندارد ولی با اعمال تغییراتی در ساختار رز سفید میتوان گل رز ابی بوجود اورد معنی و مفهوم گل رز ابی در مفهوم شناسی گل ها به معنای راز است . در طول بازی دانته هر وقت به یکی از این نمادها نزدیک میشود دوربین وارد چشم او میشود و به درون او نفوذ میکند. دانته در درون خود کاوش میکند تا زنجیرهایی که به یک مجسمه وصل است را بشکند تا مجسمه بزرگ ازاد شود و به راز درون خود پی ببرد.
در واقع مجسمه فوق نفس دانته است که باید شناخته شود , دانته در یک روند خودشناسی به تنهایی نمیتواند شناخت دقیقی از خود پیدا کند اینجاست که پیامبر شیطانی فینیاس در این سلوک شیطانی به او کمک میکند و دانته را به خود دانته میشناساند انچه که واضح و مبرهن است این نکته است که دانته پس از پاره کردن اخرین زنجیر نفس خود میفهمد که در درونه خود, او یک شیطان است و هیچ چیزی از مادر خود ایوا که یک فرشته بود به ارث نبرده است.
البته در این مرحله از خودشناسی دانته است که ایوا دلیل سفر و مبارزه ی دانته را تشریح میکند و انرا فراتر از انتقام گیری خون خود و اسپاردا میداند که ان شالله در قسمت های بعدی پیام ایوا به دانته را نیز بررسی میکنیم . نکته ی دیگری که باید در سلوک شیطانی دانته مورد بررسی قرار بگیرد این است که برای شیطان درون دانته از کلمه Devil به جای Demon استفاده شده است , Demon همان جن است ولی Devil به معنای روح پلید است , پس دانته د این قسمت از قدرت جن ها که از پدر خود به ارث برده استفاده نمیکند بلکه افسار نفس خود را رها میکند و به حالت Devil Trigger شیفت میشود.
Eva: ایوا مادر دانته و ورجیل است بر خلاف اکثر شخصیت های بازی او یک فرشته است , ایوا یک نام لاتین است که معادل Eve در زبان انگلیسی و حوا در زبان فارسی میباشد. حوا یعنی زندگی بخش و ریشه ی زندگی , او همسر اسپارداست که با هم در باغ Paradise یا باغ بهشت زندگی میکنند.
همان طور که قبلا در داستان [شیطان نیز میگرید] اشاره شد 9000 سال قبل داستان عاشقانه او و اسپاردا رقم میخورد در فرهنگ غربی از عمر حضرت عیسی تا به امروز 2013 سال میلادی میگذرد و میگویند از طوفان نوح تا تولد حضرت عیسی 1500 سال فاصله است و از آنجا که نوح در سن 950 سالگی ، از طوفان در امان مانده و از طرفی بین حضرت نوح و حضرت آدم 1500 سال بوده ، میتوان محاسبه کرد که حدودا حضرت آدم 9000 هزار سال پیش میزیسته , البته این مسئله قطعی نیست و تنها بر اساس انچه که در کتاب مقدس امده ذکر می شود.
در مقابل شخصیت حوا , اسپاردا قرار دارد که در هیچ فرهنگ و زبانی نام وی دارای معنی مشخصی نیست ولی ماهیت وی که یک جن است و در نهایت به گناه عشق به فرشته ای به نام حوا و پشت کردن به برادرش ماندس برای همیشه تبعید و شکنجه میشود ما را به یاد شخصیت پرومته در اساطیر یونانی می اندازد که وقتی زئوس در خواب بود اتش را از وی دزدید و به انسان داد , وقتی زئوس متوجه خیانت پرومته شد او را برای همیشه تبعید و شکنجه کرد , نکته قابل توجه در مورد اسپاردا این است که در این نسخه از بازی ما حتی یکبار هم چهره ی وی را نمیبینیم و این سوال برایمان پیش می اید که چرا اصلی ترین شخصیت داستان در این بازی هویتی نامعلوم دارد ؟ چرا سازندگان بازی چهره ی یک فرشته که موجودی مجرد است را به راحتی تصویر میکنند ولی زمانی که نوبت به جن اصلی که ماهیت پرومته گونه دارد میرسند از تجسم تصویر او عاجزند ؟شاید این مسئله به دلیل هم سنگ بودن پرومته یونانی و لوسیفر توراتی است .