سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گزارش رسانه های غربی

مرکز مطالعات بین‌المللی و امنیت مریلند:
گزارش رسانه‌های غربی درباره برنامه هسته‌ای ایران فاقد دقت کافی و متناقض است

پوشش رسانه‌ای درباره مقاصد و توانمندی‌های هسته‌ای ایران فاقد دقت کافی بوده و متناقض است و نمی‌تواند منابع و محتوای کافی برای ادعاهایش ارائه دهد که این مسئله منجر به ایجاد تصویری غیردقیق از گزینه‌هایی می‌شود که سیاستگذاران پیش رو دارند.

خبرگزاری فارس: گزارش رسانه‌های غربی درباره برنامه هسته‌ای ایران فاقد دقت کافی و متناقض است

به گزارش خبرگزاری فارس، مرکز مطالعات بین‌المللی و امنیت «مریلند» در گزارشی مبسوط از «پوشش رسانه‌ای برنامه هسته‌ای ایران» به قلم «یوناس سیگل» و «سراناز بارفروش» به تحلیل پوشش رسانه‌های آمریکایی و انگلیسی از سال 2009 تا 2012 از این مسئله پرداخته و می‌نویسد: روشی که رسانه‌های خبری برنامه هسته‌ای ایران را بر اساس آن پوشش می‌دهند در درک عمومی و تصمیمات سیاسی درباره حل این مسئله بدون جنگ بسیار اهمیت دارد. پوشش رسانه‌‌ای پیش از حمله سال 2003 آمریکا به عراق و توجیهاتی که برای این حمله بیان شد، تاثیری عمیق و پیچیده‌ بر درک عمومی و تصمیم‌گیری برای آغاز جنگ داشت. آیا پوشش رسانه‌ای اخبار تاثیری مشابه بر بحث‌ها در آمریکا و جامعه بین‌الملل درباره برنامه هسته‌ای ایران دارد؟ اگر اینطور است، چارچوب این بحث‌ها و رویکرد گسترده‌تر رسانه‌های خبری در پوشش این مسئله چگونه بر انتخاب‌های پیش روی سیاستگذاران تاثیر می‌گذارد؟ و چقدر احتمال تاثیرگذاری آن بر نتایج بحث‌ها وجود دارد؟

مرکز مطالعات بین‌المللی و امنیتی دانشگاه مریلند برای پاسخ به این پرسش‌ها به نمونه‌برداری از مطالب شش روزنامه انگلیسی‌زبان تاثیرگذار پرداخته که در چهار سال گذشته منتشر شده‌اند. این روزنامه‌ها شامل نیویورک‌تایمز، وال‌استریت ژورنال، واشنگتن‌پست، فایننشال‌تایمز، گاردین و ایندیپندنت می‌شود. با تمرکز بر بازه‌های زمانی که در آن حوادث مهم مربوط به برنامه هسته‌ای ایران و پاسخ بین‌المللی به آن رخ داده، این تحقیق چندین الگوی مختلف را در پوشش روزنامه‌ای این مسئله دریافت. این الگوها شامل موارد زیر می‌شود:

- پوشش روزنامه‌ای بر جنبه‌های «وی گفت» بحث‌های سیاسی بدون توضیح کافی درباره مسائل اساسی که ممکن است اطلاع‌رسان باشند مانند توانایی‌ها و مقاصد هسته‌ای ایران، تاثیر راهبردهای امنیتی آمریکا، اروپا، ایران و اسرائیل و پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای بر این مسئله، متمرکز بود.

- هنگامی که پوشش روزنامه‌ای درباره مقاصد و توانمندی‌های هسته‌ای ایران صحبت می‌کرد، به صورتی این کار را انجام می‌داد که فاقد دقت کافی و متناقض بود و نمی‌توانست منابع و محتوای کافی برای ادعاهایش ارائه دهد. این مسئله منجر به ایجاد تصویری غیردقیق از گزینه‌هایی شد که سیاستگذاران پیش رو دارند.

- مقامات دولتی خصوصا مقامات دولت ‌آمریکا افرادی بودند که اغلب نقل‌قول‌ها و منابع در پوشش برنامه هسته‌ای ایران بر گفته‌های آنها استوار بود. این مسئله توجهات را بر تعداد کمی از گزینه‌های سیاسی متمرکز می‌کرد و دیگر رویکردهای بالقوه نسبت به موضوع هسته‌ای ایران را کم‌اهمیت جلوه می‌داد.

- پوشش روزنامه‌ای به طور کلی بر تمایل مقامات آمریکایی، اروپایی و اسرائیلی متمرکز بود تا مسئولیت حل بحث‌ها بر سر برنامه هسته‌ای ایران را متوجه این کشور کند و اشاره‌ای به نقش دیگر طرف‌ها در این دعوا نداشت.

- چند گونه از مقالات روزنامه‌ای رویکرد تمرکز بر زوایای دیپلماتیک بین‌المللی و سیاست داخلی را در پیش گرفته و به تکیه بیش از حد منابع دولتی و نسخه‌های سیاسی مقامات برای این مسئله صحه گذاشتند. مقالات تفسیری و نظری درباره برنامه هسته‌ای ایران بیشترین سهم پوشش رسانه‌ای درباره این مسئله را تشکیل می‌داد که نشان‌دهنده تمایل گسترده برای تمرکز بر موضوع و باز کردن بحث‌های عمومی با اظهارنظرات بیشتر است.

- پوشش روزنامه‌ای توجه کافی را به بحث‌های گسترده‌تر خصوصا نگرانی‌های امنیتی آمریکا، ایران، اسرائیل و کشورهای اروپایی و تاثیر سیاست‌ داخلی آنها که بر اظهارات و یا طرز عمل بازیگران مهم در مسئله هسته‌ای ایران که در زمان‌های مختلف تاثیرگذار است، نداشت. این مسئله سردرگمی‌های مربوط به انگیزه‌های ملی را مبهم‌تر کرده و بحث‌ درباره یافتن راه حلی اجماعی برای این موضوع را دشوار نمود.

- پوشش برنامه هسته‌ای ایران نشان‌دهنده و تقویت‌کننده احساسات منفی درباره ایران بود، احساساتی که به طور گسترده در میان آمریکاییها، اروپاییها و اسرائیلی‌ها مشترک است. این مسئله به ایجاد سوء‌تفاهمات درباره منافع مرتبط کمک کرده و میزان نتایج قابل قبول را کاهش داد.

به طور کلی، این شاخصه‌ها منجر به آن شد که روزنامه‌ها، پوشش خود از برنامه هسته‌ای ایران را به صورتی شکل دهند که بر اظهارات مقامات درباره این مناقشه و دامنه تقریبا کوچکی از گزینه‌های سیاسی پیش روی مقامات متمرکز باشد. پوشش رسانه‌ای با چشم‌پوشی از روابط بین‌المللی، نگرانی‌های امنیتی و عوامل سیاسی دخیل در این مسئله به صورتی مبسوط بیشتر بر اظهارات مقامات و ترجیحات سیاسی صحه گذاشتند. این مسئله باعث شد سیاست‌های تصویب شده و مد نظر سیاستگذاران- دیپلماسی قهری و جنگ- به تقریبا مهمترین نتیجه این مناقشه تبدیل شود. بدین صورت، پوشش رسانه‌ای برنامه هسته‌ای ایران یادآور پوشش رسانه‌ای حوادث پیش از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 است. این در حالی است که پوشش رسانه‌ای از پتانسیل ایفای نقشی مهم و سازنده در یافتن راه حلی پایدار برای بحث‌ها درباره برنامه هسته‌ای ایران برخوردار است اما روزنامه‌نگاران و سردبیران ابتدا باید به جهت‌گیریهای موجود در پوشش کنونیشان از این مسئله توجه کنند.

فارس نیوز



کلمات کلیدی :انرژی هسته ای

قدرت نرم علیه ایران

مجله آمریکایی ورلد افرز:
اوباما در اعمال قدرت نرم علیه ایران ناکام مانده است

خبرگزاری فارس: باراک اوباما که به استفاده بیش از حد «جورج بوش» از قدرت سخت انتقاد می‌کرد، اکنون بیش از هر چیزی به این نوع قدرت وابسته شده و برای استفاده از قدرت نرم در قبال ایران فرصت‌های بی‌شماری را از دست داده است.

خبرگزاری فارس: اوباما در اعمال قدرت نرم علیه ایران ناکام مانده است

به گزارش فارس، نشریه «ورلد افرز» در مقاله‌ای به قلم «مارک پی. لاگون» به برخورد دولت اوباما با مبحث قدرت نرم و استفاده از این قدرت در روابط خارجی آمریکا با سایر کشورها می‌پردازد. در بخش اول این مقاله به تناقض میان قول‌های تبلیغاتی اوباما و عملکرد دولت وی و فرصت‌های از دست رفته آمریکا برای استفاده از قدرت نرم در قبال ایران و روسیه می‌پردازیم.
 
* عمل‌نکردن اوباما به قول‌های تبلیغاتی‌اش
 
یک نکته جالب در ریاست‌جمهوری اوباما میزان وابستگی دولت او به قدرت سخت است. اوباما با وعده تغییر گسترده در یک‌جانبه‌گرایی سر کار آمد که به «جورج بوش» نسبت داده می‌شد؛ وی همچنین قول تغییر در تاکتیک‌های افراطی مقابله با تروریسم و درگیری‌های گسترده در جنگ‌های خارجی را داد که ویژگی بسیاری از رؤسای جمهور قبلی آمریکا بود. با این وجود پس از سه سال، اوباما شمار نیروهای آمریکایی را در افغانستان افزایش داده، از استفاده وسیع از هواپیماهای بدون سرنشین برای کشتن تروریست‌ها هر چند به قیمت به خطر افتادن جان غیر نظامیان بود استقبال کرد، «گوانتانامو» را همچنان باز نگه داشت و «اسامه بن لادن» را به شکلی کاملاً یک جانبه در پاکستان به قتل رساند.
 
*اوباما اکنون به همان مشکلی دچار شده است که از دولت بوش به خاطر آن انتقاد می‌کرد
 
آن چه اوباما هنوز به هیچ وجه به آن دست پیدا نکرده، همان چیزی است که اغلب تحلیل‌گران تصور می‌کردند نقطه اوج سیاست خارجی وی خواهد بود؛ اعلام قطعی قدرت نرمی که موجب تقویت قدرت سخت شود. اساس کمپین سال 2008 او انتقاد از وابستگی بیش از حد دولت بوش به قدرت سخت بود. اوباما اعلام کرد تصویر آمریکا را که تحت تأثیر این اقدامات تخریب شده، اصلاح خواهد کرد و نشان خواهد داد که آمریکا یک کشور گاوچران نیست. اوباما پس از تصاحب ریاست‌جمهوری جملاتی با موضوع آغاز دوباره را مطرح کرد، مثل صحبت‌های ژوئن 2009 در «قاهره»؛ و از ابزارهای سیاسی مانند گفتگو، چند جانبه گرایی مبنی بر احترام و همچنین استفاده از رسانه‌های جدید استقبال کرد و گفت که به عقیده او آن چه در رویکرد اخیر آمریکا در مقابل جهان، نبود آن احساس می‌شود، قدرت نرم برای تغییر اذهان [مردم]، کسب مشروعیت و پیش بردن منافع است؛ و او به سرعت این مشکل را رفع خواهد کرد.
 
*آن چه در دیدگاه اوباما به قدرت نرم دیده نمی‌شود، بعد ارزش‌ها است
 
با این حال، عجیب است که دیدگاه اوباما نسبت به قدرت نرم فاقد آن ویژگی خاصی است که در گذشته این قدرت را کارآمد کرده است: بعد ارزش‌ها. شاید این موضوع عجیب به نظر برسد؛ آن هم برای رهبری که در جهان به عنوان نماد اخلاق شناخته شده و به شعار «بی‌باکی امید» و همچنین سخنان بزرگ مشهور است. در عین حال، دولت وی عملاً از بعد ارزش‌ها در قدرت نرم غافل شده است؛ قدرتی که ماورای تکنیک‌های دیپلماتیک و مشاوره بین فرهنگ‌ها قرار دارد و جسورانه آرمان‌های آزادی را در برنامه‌های عملی بیان می‌کند. جدا کردن این بعد ارزشی، قدرت نرم را به مفهومی پوچ تبدیل می‌کند.
 
*اوباما به موضع آمریکا در اعمال قدرت نرم مشکوک است
 
دولت اوباما مرتباً از اظهار قدرت نرم معنادار اجتناب کرده است؛ به ویژه در روابطش با سه کشور (ایران، روسیه و مصر) که اظهار این قدرت می‌توانست نه تنها وضعیت را در آن‌ها، بلکه اوضاع را برای منافع آمریکا نیز تغییر دهد. واکنش اوباما به چالش‌هایی که این کشورها برای آمریکا به وجود آورده‌اند، نشان می‌دهد که وی به خود مبحث قدرت نرم شک ندارد؛ بلکه شک او به جایگاه اخلاقی آمریکا برای اعمال این قدرت است.
 
* از دست رفتن فرصت اوباما برای استفاده از قدرت نرم علیه ایران
 
شاید شگفت‌آورترین مثال فرصت از دست رفته برای استفاده از قدرت نرم اخلاقی، مورد ایران باشد. اوباما در مارس 2009 در یک ویدیو از ایران یک «شروع جدید» را در روابط دیپلماتیک درخواست کرد. وی در ماه آوریل 2009 در سخنرانی خود در شهر «پراگ» اعلام کرد دولتش در جهت متوقف کردن تلاش‌های ایران برای رسیدن به سلاح هسته‌ای «خواهان رابطه با ایران بنا بر منافع و احترام متقابل است.» دو ماه بعد، پیرامون اعلام پیروزی «احمدی‌نژاد» در مقابل «میرحسین موسوی» در انتخابات ریاست‌جمهوری در تاریخ 12 ژوئن، پرسش‌هایی مطرح شد. در طول سه روز، تظاهرات‌های بزرگی در تهران، رشت، ارومیه، زاهدان و تبریز شکل گرفت.
 
* دو راهی پیش روی اوباما با اعتراضات پس از انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران
 
با آمدن ایرانیان به خیابان‌ها، اوباما باید تصمیم می‌گرفت آیا آمریکا را با مخالفان هم‌جهت معرفی کند و یا آن موضعی را حفظ نماید که به نظر می‌رسید آن را راهی برای گفتگو با «احمدی‌نژاد» در مورد برنامه هسته‌ای ایران می‌دانست. با گذشت چندین روز، رئیس‌جمهور آمریکا همچنان به عمد از پذیرش «جنبش سبز» خودداری کرد؛ جنبشی که در خیابان‌های ایران در اعتراض به تقلب در انتخابات در حال گسترش بود و جمعیت آن تنها در تهران به سه میلیون نفر می‌رسید. اوباما با توجه به موقعیت اعلام کرد: «تصمیم در مورد این که رهبران آینده ایران چه کسانی باشند، به عهده ایرانیان است. ما به حق حاکمیت ایرانیان احترام می‌گذاریم و نمی‌خواهیم آمریکا به مسئله‌ای درون ایران تبدیل شود.
 
* رئیس «شورای روابط خارجی» آمریکا: «عوامل خارجی باید تلاش کنند تا مخالفان را [در ایران] تقویت نمایند»
 
اما رهبران ایران در هر صورت آمریکا را درباره دخالت در ایران مقصر می‌شناختند؛ حتی اگر آمریکا در ایران دخالت نمی‌کرد. همان طور که «ریچارد هاس»، رئیس «شورای روابط خارجی» هفت ماه بعد در هفته‌نامه «نیوزویک» نوشت: «من از واقع‌گرایانی هستم که در اقدامات عملی نیز دست دارم [و می‌دانم] که صحبت در مورد ساقط کردن رژیم [در کشورها] و جایگزینی آن‌ها از عمل درباره آن بسیار آسان‌تر است... منتقدان خواهند گفت که تشویق [مردم به] تغییر رژیم، مقامات ایران را تحریک خواهد کرد تا مخالفان را مهره‌های غرب معرفی کند. اما حکومت ایران هم اکنون هم این کار را انجام می‌دهد. عوامل خارجی باید تلاش کنند تا مخالفان را تقویت نمایند و شکاف میان حاکمان را افزایش دهند. این روند در حال پیشروی است... حتی واقع‌گرایان هم باید درک کنند که این فرصتی است که نباید از دست برود.»
 
* امضای قانونی توسط اوباما مبنی بر تحریم «سپاه پاسداران»
 
در نهایت، شاید در نتیجه نفوذ «هیلاری کلینتون»، وزیر خارجه، دولت سیاست‌های مستقیم‌تری را اتخاذ کرد؛ «کلینتون» مخالفت خود را با رهبران ایران زمانی آغاز کرد که سناتور بود. پس از گذشت یک سال از شروع اعتراضات، رئیس‌جمهور قانونی را امضا کرد که مفاد آن تحریم‌هایی علیه «سپاه پاسداران» بود. با این حال، عدم موضع‌گیری صریح وی در موافقت با مخالفان «احمدی‌نژاد»، اعتبار آمریکا را به شدت خدشه‌دار کرد. دولت همچنین مشوق «تغییر» اخلاقی نیز نشد که اوباما در کمپین‌های تبلیغاتی‌اش مطرح کرده بود. قدرت نرم و توانایی آن در تقویت جنبش‌های اعتراض‌آمیز به هدر رفت.
 
* اگر آمریکا زودتر از معترضین حمایت می‌کرد، شاید می‌توانست جنبشی را درون ایران تشکیل دهد
 
حمایت زود هنگام و فعالانه آمریکا از [تشکیل] یک جنبش اعتراضی متحدتر شاید می‌توانست به سر پا ماندن و تقویت جنبش اعتراضی «سبز» منجر شود و کمک کند تا از اختلافات آتی در رژیم استفاده بهتری صورت گیرد: درخواست اعضای مجلس برای بررسی موضوع پرداخت رشوه به میلیون‌ها نفر برای رأی دادن به «احمدی‌نژاد»، اصطکاک میان «احمدی‌نژاد» و رهبر ایران «آیت‌الله علی خامنه‌ای» و همچنین تلاش «سپاه پاسداران» برای ورود گسترده به سیاست.
 
* فواید حمایت از معترضین در ایران از طریق قدرت نرم، برای دولت آمریکا
 
دولت اوباما با حمایت از معترضین در ایران از طریق قدرت نرم، نه تنها آمریکا را با خواسته‌های مردم در خیابان‌های تهران هم‌سو می‌کرد، بلکه همچنین موجب تحقق هدف خود نیز می‌شد: سرنگونی یک دولت جهان سومی که احتمال دست‌یابی به سلاح هسته‌ای را دارد.
 
* لزوم تلاش آمریکا برای متقاعد کردن روسیه به پیوستن به جبهه غرب
 
آن چه بسیار عجیب است این که سیاست اوباما در قبال روسیه باید از اعمال قدرت نرم جلوگیری می‌کرد؛ زیرا «مایکل مک‌فال»، مدیر ارشد «شورای امنیت ملی» در امور روسیه و اوراسیا، مقام دولتی است که همه او را در شغل خود نزدیک‌ترین [و مشتاق‌ترین] فرد نسبت به هدف گسترش دموکراسی می‌دانند. وی در کتاب «پیشبرد دموکراسی در خارج از کشور»، که سال گذشته به چاپ رسید، می‌نویسد: «رئیس‌جمهور آمریکا باید همچنان به طور علنی از دموکراسی و حقوق بشر حمایت کند. خجالت کشیدن و استفاده نکردن از کلمه» دموکراسی... به فعالان در سراسر جهان که در حال جنگ برای حقوق بشر و تغییرات دموکراتیک هستند، پیام بسیار بدی می‌فرستد... دیپلمات‌های آمریکایی نباید ارزش‌های خود را به داخل کشور محدود کنند. «مک‌فال» در این کتاب دیدگاهی آرمانی را ارائه می‌دهد و در آن ارزش‌ها را با ثبات در روسیه و اوراسیا مرتبط می‌کند: «یک روسیه دموکراتیک، می‌تواند به نیرویی برای ایجاد ثبات در منطقه اوراسیا تبدیل شود... بر خلاف نقشی که روسیه در آغاز دهه 1990 ایفا کرد. روسیه دموکراتیکی که بار دیگر خواهان پیوستن به جبهه غرب باشد، همچنین با آمریکا و اروپا همکاری نزدیک‌تری نیز در مورد مسائل امنیت بین‌المللی خواهد داشت.»
 
* اشتباه محاسباتی اوباما در مورد «میدویدیف»
 
اما دولت اوباما به خاطر عجله‌ای که در «فشار دادن دکمه راه اندازی مجدد» روابط دو طرف داشت، مشاوره‌های «مک‌فال» را نادیده گرفت. دولت به جای برخورد با روسیه در قالب توقعات محکم اخلاقی، تلاش کرده است تا «میدویدیف» رئیس‌جمهور این کشور را به عنوان نیرویی مخالف برای ایجاد تعادل در مقابل «پوتینیسم» [شیوه حکومتی «ولادیمیر پوتین»] راضی کند (و از این حقیقت غافل است که «مدودف» نه تنها یک نیروی مخالف با «پوتینیسم» نیست؛ بلکه همان طور که یکی از تلگراف‌های دیپلماتیک آمریکا که «ویکی‌لیکس» آن را افشا کرده، نشان می‌دهد، رئیس‌جمهور کنونی روسیه، حکم یار وفادار «پوتین» را دارد). همان طور که وقایع بعدی نشان داد، زمانی که «پوتین» پس از دوره نخست‌وزیری (آن هم به خاطر قوانین مربوط به دوره‌های ریاست‌جمهوری) می‌خواست دوباره رئیس‌جمهور شود، «میدویدیف» هیچ مانع واقعی سر راه وی قرار نداد؛ حتی تفاوت برجسته‌ای نیز میان دولت «میدویدیف» و دوره پیش از او در مورد مسائلی مانند اشغال اراضی گرجستان، فساد داخلی و یا ساکت کردن رسانه‌های مستقل و شخصیت‌های تجاری وجود ندارد.
 
* اوباما در برخورد با روسیه نیز گزینه قدرت نرم را در نظر نمی‌گیرد
 
اوباما به جای پایه‌گذاری اصول واضح در «ریست کردن» روابطش با رژیم پوتین، روابط خود با روسیه را در قالب گسترده‌تر رقابت استراتژیک تسلیحاتی می‌بیند. وی معتقد است که عوامل گسترش سلاح‌های هسته‌ای مانند ایران و کره شمالی را می‌توان محدود کرد؛ اما به شرط آن که قدرت‌های بزرگ هسته‌ای، با رعایت «معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای» (NPT)، حجم [سلاح‌های درون] انبارهای خود را کمتر کنند. به همین دلیل نیز در «معاهده جدید استارت» [معاهده کاهش استراتژیک سلاح‌ها]، تأکید وی منحصر به روسیه و زمینه‌های تضعیف «پوتینیسم» بود. به نظر می‌رسد اوباما هرگز گزینه قدرت نرم را در نظر نگرفته است؛ گزینه‌ای که می‌توانست نشانه‌ای باشد برای شخصیت‌های معترض در روسیه، مانند «بوریس نمتسوف»، مبنی بر این که آمریکا اعتماد چندانی به معامله با رهبرانی ندارد که در حکومت روزمره خود قانون را زیر پا می‌گذارند؛ «نمتسوف» در دسامبر 2010 پس از سخنرانی در آمریکا و بازگشت به روسیه، به شدت با برخورد [مقامات روسی] مواجه شد.  منبع:فارس نیوز



کلمات کلیدی :قدرت نرم

سوغات آنجلینا جولی

بسم الله الرحمن الرحیم

سوغات آنجلینا جولی برای دختران افغان+ عکس

آنجلینا جولی در راستای ماموریت خود یک مدرسه غیر دولتی دخترانه را در افغانستان تاسیس کرد، مدرسه ای که محور آموزشی خود را تعلیمات فمینیستی قرار داده است

به گزارش مشرق؛ پس از اشغال افغاستان و با گذشت زمان خارجی ها دریافتند که مقاومت اسلامی افغان ها، سرکوب شدنی نیست، برای همین آنها میدان نبرد خود از جنگ با اسلام گرایان را به جنگ با اسلام تغییر دادند. آنها در این جنگ جدید، با سلاح تهاجم فرهنگی به نبرد پرداختند، تهاجمی که هدف اصلی آن ایجاد نوعی "تحمیل فرهنگی" به ملت افغانستان بود. اشغالگران در این نبرد با ترویج مکاتب الحادی خود به دنبال ترویج اسلام هراسی و غرب گرایی در افغانستان هستند. از این رو ترویج و بسط تفکرات غربی بالاخص تفکر فمینسیتی در افغانستان مشهود است، تفکری که در آغاز در قالب قانون"منع خشونت علیه زنان"به صحنه آمد و حال با اعمالی همچون "آگاه سازی نسل جدید افغان ها" رو به گسترش است.

در حقیقت از آنجا که غرب از ایجاد نوع انقلاب ضد ارزشی در بین نسل بزرگ سال و جا افتاده افغان در سطوح حداکثری ناامید شده است، بدنبال شستشوی مغزی نسل جدید و کودکان و نوجوانان افغان است.


 

ابزارهای غرب
اشغالگران در راستای پروژه شستشوی مغزی و القای فرهنگی، به واسطه حضور گسترده خود در افغانستان از ابزارها و اهرم های متنوعی بهره می برند. ابزارهایی که دارای ابعاد درون مرزی و فرامرزی است و گاه به شکل رسمی ظاهر و گاه در قالب "کمک های بشردوستانه" وارد معرکه می شود. از این رو سعی می شود به پاره ای از ابزارهای اشغالگران اشاره شود:

1-قانون سازی
اشغالگران و متحدان افغان آن از طریق قوانین همچون "قانون منع خشونت علیه زنان" سعی می کنند نوعی مشروعیت ملی برای بسط تفکرات الحادی مورد نظر خود بدست آورند، تا از طریق آن از یک سو با ادله قانونی تفکرات مقابل را به زنجیر بکشند و از سوی دیگر برای تبلیغ فرهنگ مطلوب خود، فضای عمل ایجاد کنند.


 
     
2-مطرح کردن چهره های غرب گرا در افغانستان
غرب بدنبال این است که با توسل به شانتاژ مطبوعاتی و رسانه ای خود چهره های غرب گرا را در جامعه افغانستان مطرح کند و از طریق جلب توجه به سوی آنان "هژمونی فرهنگی" خود را پیش ببرد. برنامه ای که شاهد حی آن افرادی همچون عمر اکرم، محمد تقی خان بختیاری هستند.

3-ایجاد حرکت اجتماعی در افغانستان
از آنجا که اشغالگران، بالاخص انگلستان دارای بازوهای مطبوعاتی قدرتمندی در افغانستان هستند، آنها با سوء استفاده از جامعه افغانستان که جامعه نابالغی است که با یک کنش- واکنش های اجتماعی می توان آن را به تحرک درآورد، امیال خود را بر فضای رسانه ای افغانستان حاکم می کنند. برای مثال می توان به بازتاب "روز جهانی قیام یک میلیار نفر علیه خشونت علیه زنان" اشاره کرد که با استفاده از شور ناشی از تحرک آن به مانور تبلیغاتی پرداختند.




 
 
4-تعلیم مستقیم افغانستان
یکی از اهرم های جنگ فرهنگی اشغالگران علیه ملت مسلمان افغانستان، تعلیم و ترویج فرهنگ ضد ارزشی خود به طور مستقیم توسط عمّالشان است.

در حقیقت آنان سعی می کنند به عمّال تهاجم فرهنگی خود در قالب یک برنامه از پیش تعیین شده، نوعی مشروعیت بین المللی و بشر دوستانه دهند، در واقع سعی می کنند با دادن جوایزی همچون "نوبل"یا اعطای القابی همچون "سفیر صلح"برای ایادی خود توجه و مشروعیت لازم برای انجام ماموریتشان را تامین نمایند، می توان اوج این برنامه ریزی را در ساخت مدرسه توسط آنجلینا جولی دید.


 
 
ناتوی فرهنگی برای مشروعیت بخشی به جولی، در سال 2001 او را به عنوان سفیر حسن نیت و کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهدگان انتخاب کرد. در ادامه نیز جایزه اسکاری هم به او دادند تا هم شهرت حرفه ای برایش پدید آید و هم طعم بین المللی شدن را بچشد.

جولی اولین عملیات فرهنگی خود در جهان اسلام را در سال 1390با حضور در کمپ متواریان سوری در شهر آلتین ترکیه انجام داد. او مسئولیت جدی خود در عرصه فرهنگ سازی را در فرودین 1392با ساخت یک مدرسه دخترانه در افغانستان آغاز کرد.


     
ساخت مدرسه
آنجلینا جولی در راستای ماموریت خود یک مدرسه غیر دولتی دخترانه را در افغانستان تاسیس کرد، مدرسه ای که محور آموزشی خود را تعلیمات فمینیستی قرار داده است و در آن به دانش آموزان تعلیم داده می شود تا از سنین پائین تربیت خانوادگی و اصیل و قومیت خود را فراموش کرده و آموزش فمنیستی این مرکز را سرلوحه زندگی هایشان قرار دهند.

 

این مرکز با موسسه فمنیست راشایل آمریکا ارتباط مستقیم دارد و رسماٌ ارتباط هایی را برای همکاری با یکدیگر از آغاز شروع به کارش داشته و دارند.

آنجلینا جولی هدف از راه اندازی این مرکز به اصطلاح آموزشی را خدمت به زنان و دختران جنگ زده عنوان کرده و اعلام کرده که قصد دارد در آینده ای نزدیک فعالیت های خود را گسترش دهد و با حمایت سازمان های حقوق بشری مدارس و مراکز آموزشی بیشتری را در کشور جنگ زده افغانستان تاسیس کند.


 
ساخت این مدرسه بخشی از پروژه شبیخون فرهنگی در افغانستان است، زیرا تنها چند روز پس از تأسیس این مدرسه، از جولی خواسته شد که در برابر رهبران 8 کشور صنعتی در مورد وضعیت زنان افغانستان صحبت کند. او در به اصطلاح گزارش های خود تهدیدات علیه زنان را به بافت قومی، مذهبی و حتی پاره ای از مدیران سیاسی افغانستان نسبت می دهد، ادعا هایی که از برنامه بلند مدت غرب برای استفاده از جولی در نبرد فرهنگی افغانستان حکایت می کند.
 
ساخت مدرسه فمینیستی به معنای عزم غرب برای پرورش نسلی فمینیست و ضد اسلامی در افغانستان است، از سوی دیگر تاکید این مدرسه بر فراموش کردن هویت های قومی، خانوادگی و ... در کنار اتهامات جولی در مورد اقوام و فرهنگ افغان ها حکایت از وجود مجموعه ای از اهداف در استراتژی ناتوی فرهنگی برای غلبه بر فرهنگ اسلامی افغانستان دارد، که سعی می شود به بخشی از آن اشاره شود:

1-تضعیف پایگاه مذهب در افغانستان
مدرسه جولی و نقش آفرینی جدید این زن در نهادی بین دولتی، تمرکز خود را بر روی ضربه زدن به باورهای مذهبی قرار داده است. در حقیقت همان طور که در مانیفست این نهاد گفته شده، هدف این مدرسه تعلیم دختران بر پایه تعالیم فمینیستی و اجتناب از ارزش های سنتی است، از این رو محتمل است که تاسیس این مدرسه آغازی برای تشکیل شبکه های مختلف جهت القای تعالیم فمینیستی به دختران افغان باشد تا بدین وسیله ارزش های اسلامی در افغانستان تضعیف شوند.


 
2-برهم زدن بافت قومی افغانستان
تحمیل باورهای غربی، جامعه افغانستان را از حالت سنتی و فرهنگ بومی خود در می آورد، به دنبال این تحول سنت های قومی و قوم گرایی در افغانستان تضعیف می شود. این مسئله به طور مشخص در مدرسه جنسی جولی نمایان است، یکی از اصول این مدرسه القای عدم تاثیر پذیری از قومیت است. هدف اشغالگران این است که با تضعیف قوم گرایی در جامعه افغانستان، به تدریج نوعی در آمیختگی قومی در این کشور ایجاد خواهد شد که این مسئله از نفوذ ذاتی ایران و پاکستان در منطقه می کاهد.

 

راه اندازی و گسترش چنین مدارسی که تاکید دارند دختران نباید از مسائل قومی تاثیر بگیرند باعث می شود که ازدواج ها از حالت سنتی و قومی خود خارج شوند. در واقع در بیشتر مناطق افغانستان دختر با دستور و خواست پدر به خانه بخت می رود، از آنجا که در افغانستان نظام قبیله ای و قومی حاکم است تا کنون والدین یک دختر اجازه ازدواج یک دختر را با پسری از قومی دیگری نمی دادند اما با گسترش تفکرات فمینیستی این امر موجب تمرد دختران از کانون خانواده و در نتیجه در هم آمیختگی قومی می شود. این رویداد نیز باعث تقلیل تدریجی جمعیت شیعیان افغانستان می شود، زیرا که شیعیان افغانستان در اقلیت بوده و محدود به قوم هزاره این کشور می شوند اما با وصلت دختران هزاره با پسران اکثریت سنی این کشور بتدریج جمعیت شیعیان افغانستان کم خواهد شده و پسران اقلیت شیعه هم با وصلت خود با دختران سنی ، فقط از سرعت این تقلیل کم خواهند کرد.


 
3-تلقین توهم "رویای آمریکایی"
ذهن دختران افغان که بخاطر مجموعی از عوامل همچون اشغال، جنگ داخلی، بی ثباتی سیاسی و ... دچار نوعی خود کم بینی شده اند، هنگام روبرو شدن با هنرپیشه ای همچون آنجلینا جولی که برای چنین دخترانی به نوعی"بت " محسوب می شود، باعث بروز نوعی از خود گریزی در بین دختران افغان و پذیرش توهم "رویای آمریکایی"میان آنان می شود که این مسئله رشد نفوذ فرهنگی آمریکا در افغانستان را تشدید خواهد کرد.


     
4-موازی سازی با فرهنگ ایرانی
جامعه افغانستان به واسطه کثرت فارسی زبانانش، به طور ذاتی گرایش به فرهنگ و زبان و رسوم ایرانی دارد، این عامل از مجموع ظرفیت های ذاتی اعمال نفوذ ایران در افغانستان است اما در صورت قدرت یافتن این چنین مدارسی، به تدریج نفوذ ذاتی ایران در بخشی از نواحی افغانستان به حاشیه می رود.

 

در مجموع باید متذکر شد که عملیات های فرهنگی اشغالگران در راستای هراس غرب از افزایش نفوذ ایران و طالبان در پی تخلیه افغانستان در سال 2014 است. غرب بدنبال این است که با لطمه زدن به تفکرات مذهبی و فرهنگ بومی- قومی افغانستان از نفوذ ذاتی ایران و سایر نیروهای تاثیر گذار در آن منطقه بکاهد. غرب می خواهد با تحمیل فرهنگ خود، ارزش های اسلامی و بومی(که رنگ و بوی ایرانی نیز دارند) را تضعیف کند.

البته باید متذکر شد که تلاش های غرب برای جلوگیری از توسعه نفوذ ایران در افغانستان پس از 2014 میلادی فقط محدود به اعمال فرهنگی نمی شود. زیرا که اشغالگران در این اواخر با امتیازدهی گسترده به طالبان همچون باز کردن دفتر سیاسی طالبان در قطر، گفتگو کرزی با آنان و صحبت از اینکه طالبان هم می توان عضوی از جامعه افغانستان باشد و ... سعی می کنند زمینه سازی لازم برای اشغال فرهنگی افغانستان 2014 میلادی به بعد را تکمیل کنند، چرا که برای جلوگیری از نفوذ اسلام حقیقی در افغانستان باید اسلام سلفی طالبانی را در آن بسط و گسترش داد.

مشرق نیوز


کلمات کلیدی :تهاجم فرهنگی

انتخابات و اندیشکده های امریکایی

بسم الله و بالله

اندیشکده‌های آمریکایی درباره انتخابات ایران چه می‌گویند

نگاه اندیشکده‌های غربی به انتخابات ایران اگرچه منفی به‌نظر می‌رسد اما فاقد الگوی واحد و دچار پراکندگی است.


خبرگزاری فارس: اندیشکده‌های آمریکایی درباره انتخابات ایران چه می‌گویند

به گزارش خبرگزاری فارس، در تدوین سیاست‌های داخلی و خارجی کشورهای غربی، اندیشکده‌ها نقش مهمی دارند. اندیشکده‌ها مجموعه‌ای از متفکرین را در حوزه‌های مختلف تحت پوشش خود دارند که به تولید فکر می‌پردازند. برخی از تولیدات این نهادهای علمی، به‌صورت محرمانه در اختیار تصمیم‌گیران قرار می‌گیرد و برخی نیز علنا منتشر می‌شود.

اندیشکده‌ها در غرب نماد پیوند دانش و قدرت هستند. هرچند بین این معنا و معنای دانش – قدرتی که «میشل فوکو» مطرح کرد تفاوت‌های بسیاری وجود دارد اما به‌هر حال، اندیشکده‌ها را باید نماد عینی خدمت دانش به قدرت دانست.

از این منظر، اندیشکده‌ها و مواضعی که اتخاذ می‌کنند می‌توانند مهم تلقی شوند. با توجه به جایگاه این نهادهای علمی در خدمت قدرت، بعید است که در خصوص وقایع مهم ایران از جمله انتخابات ریاست‌جمهوری، اظهار نظری نکنند. می‌توانیم بگوییم که همه آنچه که این اندیشکده‌ها در خصوص انتخابات ریاست‌جمهوری ایران تولید کرده‌اند، منتشر نشده است اما با بررسی آنچه منتشر شده است، می‌توان دست‌کم به رویکرد کلان آنها پی برد.

اندیشکده بروکینگز در تاریخ 20 مه، یادداشتی را به قلم «جواد صالحی اصفهانی» منتشر کرده است که مدعی است، مسائل اقتصادی یکی از مهم‌ترین مسائل در انتخابات آتی ایران خواهد بود. این یادداشت ضمن اشاره به تعدد کاندیداها و نظرات مختلف در میان آنها جامعه رای‌دهندگان ایران را مورد آنالیز قرار داده و نتیجه‌گیری کرده است که طبقه متوسط جامعه ایران تعیین‌کننده‌ترین نقش را در این انتخابات خواهد داشت. نقش طبقه متوسط در این انتخابات حتی از انتخابات ریاست‌جمهوری قبل نیز بیشتر است.

همین اندیشکده در همین تاریخ، یادداشت دیگری را به قلم «سوزان ملونی» منتشر کرده است که با اشاره نسبتا مبسوط به ناآرامی‌های پس از انتخابات ریاست‌جمهوری 88 آغاز می‌شود.

ملونی بر این باور است که انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران پدیده‌ای مهم است که بر مقدرات کشور و روابط آن با جهان اثر می‌گذارد. وی در خصوص انتخابات آتی ریاست جمهوری کشور نیز پیروزی اصلاح‌طلبان را در انتخابات امری بعید دانسته است. ملونی همچنین بر این باور است که انقلاب ایران از ابتدا در درون خود رقابت‌های جدی پرورانده است و این رقابت‌ها در این انتخابات نیز خود را نشان می‌دهند.

در همین تاریخ، اندیشکده آمریکن انترپرایز نیز یادداشتی را به قلم «مایکل روبین» منتشر کرده و درست در نقطه مقابل ملونی قرار گرفته است. روبین به‌عکس ملونی برای انتخابات ریاست‌جمهوری ایران چندان اهمیتی قائل نیست و معتقد است که این انتخابات بیشتر تزیینی است و تاثیر چندانی بر مقدرات ایران ندارد.

همین اندیشکده در تاریخ 17 مه، یادداشتی را به قلم «ویل فولتون» منتشر کرده بود که به تعیین شاخص‌های مهم در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری کشورمان اختصاص داشت. فولتون میزان مشارکت، پیروزی اصول‌گرایان در انتخابات، احتمال شکل‌گیری اعتراض در انتخابات، مذاکرات هسته‌ای با غرب، مساله سوریه و حقوق بشر را مهم‌ترین شاخص‌ها در انتخابات آینده عنوان کرده است.

در همین تاریخ، شورای روابط خارجی آمریکا یادداشتی را به قلم «ری تکیه»، تحلیلگر خود منتشر کرد که می‌توان گفت تندترین یادداشت در تمام یادداشت‌های فوق‌الذکر بود. تکیه که به مواضع ضدایرانی شهره است، با نگاهی جزم‌گرا مدعی شده است که انتخابات در ایران اثری نداشته و رای مردم در مقدرات کشور بی‌تاثیر است.

از سوی دیگر، جواد صالحی اصفهانی در یادداشتی دیگر در بروکینگز ادعا کرده که انتخابات آینده ایران محکی برای سیاست‌های پوپولیستی دولت‌های نهم و دهم خواهد بود.

* جمع‌بندی مفاهیم

از میان شش یادداشت فوق که به‌عنوان نمونه انتخاب شده‌اند، حتی یک‌مورد هم نیست که نگاهی کاملا مثبت به انتخابات ریاست‌جمهوری ایران داشته باشد. جز یادداشت اول که جنبه تبیینی دارد، یادداشت‌های دیگر دارای جنبه‌های تجویزی قوی هم هستند.

از شش یادداشت، دو یادداشت از اساس انتخابات ریاست‌جمهوری کشورمان را زیر سوال می‌برند. یک یادداشت موردکاوی است. یک یادداشت تبیین جامعه آماری است. یک یادداشت به میزان اهمیت انتخابات ریاست‌جمهوری ایران اختصاص یافته و یادداشت دیگر، مسائل مهم در انتخابات را مطرح کرده است.

بر این اساس، تقریبا دو سوم مفاهیم مطرح شده در اندیشکده‌ها از نوعی پراکندگی نه‌چندان معنادار برخوردار است. این البته از اندیشکده‌ها بعید نیست چرا که تضارب آرای متفاوت در آنها امری بدیهی و پذیرفته‌شده است.

بر این اساس، به‌عکس غالب رسانه‌های غربی که از الگویی واحد علیه انتخابات ریاست‌جمهوری ایران پیروی می‌کنند، نمی‌توان الگویی واحد را در اندیشکده‌ها شناسایی کرد.

* لحن اندیشکده‌ها

لحن عموم یادداشت‌های فوق‌الذکر، لحنی نسبتا منفی است. هیچ‌کدام از این یادداشت‌ها نسبت به ایران و انتخابات آن نظری مثبت ندارند.

البته نباید هم انتظاری برای لحن مثبت از این اندیشکده‌ها داشت چرا که به‌هر حال خود را در برابر ایران می‌بینند، اما با توجه به وجهه علمی آنها می‌توان انتظار لحنی بی‌طرف از آنان را در ذهن پروراند.

نه‌تنها نمی‌توان لحن بی‌طرفانه علمی را به این یادداشت‌ها منتسب دانست، بلکه در برخی موارد و بالاخص یادداشت ری تکیه در شورای روابط خارجی، لحن هتاکانه به‌کار بسته شده است. تکیه از یکی از کاندیداهای اصول‌گرا با لحنی بسیار زشت یاد کرده و همچنین سیاه‌نمایی وضعیت ایران از سر و روی نوشتارش می‌بارد.

* فرجام

در مجموع، نگاه اندیشکده‌های غربی نیز چون رسانه‌های جریان غالب به انتخابات ایران نگاهی منفی است اما با توجه به وجهه علمی‌تر اندیشکده‌ها، عمق خصومت در آنها کمتر پدیدار می‌شود. همچنین اندیشکده‌های غربی نگاهی واحد را نسبت به انتخابات ریاست‌جمهوری ایران دنبال نکرده و پراکندگی آرا در بین آنها مشاهده می‌شود.

در میان اندیشکده‌ها، تندترین مواضع به شورای روابط خارجی آمریکا اختصاص دارد که نزدیک‌ترین اندیشکده به دستگاه سیاست خارجی آمریکا محسوب می‌شود.

فارس نیوز



کلمات کلیدی :انتخابات

دیپلماسی غذایی آمریکا در برابر ایران 1

از کی اف سی تا مک دونالد؛

دیپلماسی غذایی آمریکا در برابر ایران/ وقتی خودمان تولید ملی را قربانی می کنیم + عکس

هنگامی که قانون "اجازه ثبت شعبه یا نمایندگی شرکت های خارجی" و یا "ضوابط فعالیت وارد کنندگان کالاهای سرمایه ای و مصرفی بادوام خارجی در کشور" را مطالعه می کنیم نه نشانی از حمایت از تولید ملی در آن ها می یابیم و نه روحی حماسی در آن حس می کنیم.
  مشرق؛ چندی قبل سایت فیدیلو دروغ سیزده خود را به خبر افتتاح اولین شعبه رستوران مک دونالدز در ایران اختصاص داد، گرچه اغلب مخاطبان این سایت جعلی بودن این خبر را دریافتند، اما برخی کاربران اینترنتی با راست پنداشتن و پخش آن باعث شدند شایعه افتتاح شعبه مک دونالدز ایران در بخشی از جامعه منتشر شود.

     

 

همواره بحث حضور برندهای مختلف صنایع غذایی بین المللی و بویژه امریکایی در ایران با حاشیه های فراوان همراه بوده و شایعات مربوط به فعالیت این برندها نیز همیشه رونق داشته است. این صنایع که پس از پیروزی انقلاب اسلامی شعبه هایشان در ایران تعطیل شد در طول سه دهه گذشته بارها سعی کردند که مجددا وارد بازار ایران شده و فعالیت خویش را از سر گیرند. در این میان شرکت هایی که زودتر اقدام کردند، موفق شدند. این شرکت ها پیش از جنجالی شدن پرونده هسته ای ایران و شدت گرفتن تحریم ها و به آرامی برای حضور در بازار ایران برنامه ریزی کردند. هم اکنون بوفور می توان نام و نشان تجاری کوکاکولا، پپسی، نستله و مانند این ها را در ویترین فروشگاه ها، مغازه ها و در میان سفره ایرانی مشاهده کرد.




  

      

     

معمولاً حضور کمپانی ها و شرکت هایی که محصول محور هستند مانند تولیدکنندگان نوشیدنی، لوازم آرایشی و بهداشتی، ماشین آلات صنعتی، لوازم خانگی و ... آنچنان حاشیه ساز نشده است، چرا که این کمپانی ها پایگاه مستقل و مکان مشخصی داخل کشور نداشته اند، کارخانه های محدودی دارند و اغلب محصولات تولید شده در خارج کشور را به ایران وارد می کنند. همچنین به علت اینکه برخی از این شرکت ها در طول زمان و به مدد برنامه ریزی ها و سیاستگذاری هایشان داخل کشور پا گرفته اند، با وجود مخالفت های گسترده ای که در سال های گذشته با فعالیت آن ها در ایران شده است، هیچ خللی بر عملکردشان وارد نشده و همچنان به پیش می روند.




در سال های اخیر این حضور شکل دیگری به خود گرفته است، تبلیغات تلویزیونی، بیلبوردهای تبلیغاتی در جاده ها، بزرگراه ها، سطح شهر ها و شهرستان ها و ...، علائم تجاری برندهای خارجی همه جا وجود دارد، اگرچه این ظهور و بروزها پس از اعتراضات دغدغه مندان و دلسوزان در برخی حوزه ها کمرنگ شده است اما روزبروز بر ابعاد آن افزدوه می شود. با وجود فعالیت رو به رشد شرکت های مختلف که به آن ها اشاره شد، رستوران های امریکایی با وجود عطش برخی از افراد، هنوز در ایران حضور ندارند.



  

      

اواخر سال 1390 و نیمه اول سال 1391 به حاشیه سازی ها پیرامون حضور کی.اف.سی در ایران اختصاص داشت. کی.اف.سی و مک دونالدز همچون سایر کمپانی های امریکایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستشان از بازار ایران کوتاه شد. در سال های گذشته رستوران ها و فست فودهای زیادی با نام این برندها ایجاد شده است بطوریکه اغلب افرادی که تحت مانورهای رسانه ای برخی شرکت ها که مدعی نمایندگی این برندها هستند، قرار می گیرند، باور میکنند که ممنوعیت فعالیت آن ها برداشته شده و به زودی شعب متعددشان در ایران راه اندازی خواهد شد. گفته می شود که مک دونالد برای مدتی مجوز فعالیت در ایران را دریافت کرده بود که به علت مخالفت ها در اواخر سال 1370 فعالیتش را متوقف کرد. 

در اسفندماه سال 1390 افتتاح اولین شعبه کی.اف.سی در ایران به شکل وسیعی در رسانه های داخلی و خارجی بازتاب پیدا کرد. در جلسه ی مطبوعاتی صورت گرفته برای اعلام این افتتاح، مدیر عامل شرکت کیهان افتخار سینا عنوان کرد که توانسته اند طی یک پروسه 5 ساله و مبلغ هنگفتی سرمایه گذاری موفق به اخذ نمایندگی این رستوران معروف بین المللی در ایران شوند. علیزاده سپس از افتتاح 100 شعبه از این رستوران تا پایان سال 1391 و 500 شعبه در 5 سال آینده خبر داد. وی همچنین اعلام کرد شرکت هایی که تا پیش از این با نام کی.اف.سی در ایران فعالیت می کردند بزودی تعطیل خواهند شد، مگر آنکه از این شرکت درخواست نمایندگی کنند چرا که انجام کلیه امور از جمله اعطای نمایندگی به متقاضیان، تهیه و توزیع محصولات در کنار خرید و فروش تجهیزات و ماشین آلات به این شرکت واگذار شده است. در ادامه ی این نشست تاشیان مدیر امور شعب شرکت کیهان افتخار سینا از تقاضای 480 درخواست برای نمایندگی رستوران های کی.اف.سی در مناطق مختلف کشور خبر داد. 

سایت های اینترنتی گزارش دادند شرکت کی.اف.سی اعلام کرده از فرد یا گروهی که ادعای نمایندگی این رستوران را در ایران دارند، شکایت خواهد کرد و این شرکت قصد راه اندازی شعبه ای در ایران ندارد.






  

 

     

     

     

داستان به همین جا ختم نشد، در کنار فعالیت های رسانه ای شرکت کیهان افتخار سینا(کی.اف.سی!) که از صحت داشتن ادعاهای خود سخن می گفت و نیز حمایت برخی سایت ها از آن، شرکت دیگری ادعا کرد قبلاً نمایندگی انحصاری کی.اف.سی را در ایران دریافت کرده و ادعای شرکت فوق کذب است. شرکت کیهان افتخار سینا مدعی شد خبر شکایت کمپانی کی.اف.سی از این شرکت جعلی بوده و رسانه های فارسی زبان خارجی در کنار رسانه های داخلی آن را پرورانده اند و مسئولیت این اتفاقات را به دوش شرکت آفتاب مهتاب پاریز انداخت.


  

 

     

 

شرکت آفتاب مهتاب پاریز بدون هیاهوی رسانه ای در ابعاد آنچه که شرکت کیهان افتخار سینا برپا کرد، از چندسال قبل فعالیت خود را آغاز و شعباتی چند را در شهرستان های مختلف تأسیس نمود. این شرکت دامین http://www.irankfc.ir     را برای سایت خود انتخاب کرد. هنگامی که به این سایتِ در دست ساخت مراجعه می کنیم، مدرک معتبری از احراز نمایندگی در آن وجود ندارد، و در چند جا عنوان شده که این شرکت با روش کی.اف.سی اغذیه خود را آماده می کند: « شرکت رستورانهای زنجیره ای آفتاب و مهتاب پاریز با استفاده از شیوه پخت مرغ کنتاکی تحت فشار برگرفته از شیوه سرهنگ سندرز که امروزه بنام کی اف سی در جهان مرسوم می باشد و در این شیوه پخت از عالی ترین ادویه جات دنیا که دارای خاصیت دارویی نیز می باشند استفاده کرده و در کشور راه اندازی شده است.» 

همچنین شرایط اعطای نمایندگی درج شده در این سایت بسیار ساده بوده به قدری که مخاطب تعجب می کند گرفتن نمایندگی کی.اف.سی چقدر سهل و آسان است. 

 

شرایط اعطای نمایندگی شرکت رستوران های زنجیره ای آفتاب و مهتاب پاریز 

    1- داشتن ملک با حداقل مساحت 80 متر مربع برای کلان شهر ها و 150 متر مربع برای سایر شهر بصورت مالکیت، سرقفلی یا اجاره نامه 5 ساله دارای کلیه امتیاز های مورد نیاز شامل: برق 3 فاز، گاز تجاری، آب و چند خط تلفن  

    2- قابلیت تبدیل کاربری ملک به رستوران به جهت اخذ مجوز های لازم  

    3- قابلیت نصب انواع سیستم های تهویه ای در محل  

   4- توان سرمایه گذاری به جهت استاندارد سازی ملک، تجهیز و خرید ماشین آلات پخت و آماده سازی

5- مجاورت ملک در یکی از خیابان اصلی و پر تردد شهر با اولویت وجود پارکینگ برای خودروهای سواری

6- عدم فعالیت مشابه در مجاورت ملک و یا در محل مورد نظر

7- تابعیت کشورجمهوری اسلامی ایران

8- عدم سوء پیشه کیفری (متقاضی)

9- داشتن حداقل مدرک تحصیلی دیپلم (متقاضی)

10- آشنایی نسبی با نوع فعالیت و داشتن پیش زمینه های مناسب

11- قبولی در مصاحبه مربوطه





مشخص است که این شرکت صرفاً برای کسب سود از عنوان کی.اف.سی استفاده کرده است، البته با زیرکی هیچ گاه خود را نماینده و شعبه ای از شرکت مطرح نکرده بلکه از عبارات "با رعایت کلیه استانداردهای برند جهانی KFC" و "نماینده انحصاری محصولات KFC در ایران" استفاده کرده است. دعواها و مجادله های رسانه ای دو شرکت کیهان افتخار سینا و آفتاب مهتاب پاریز در تابستان 1390 ادامه پیدا کرد اما گویا هرگز صورت حقوقی و قانونی پیدا نکرد، شاید چون هیچ کدام از طرفین مدرک معتبری نداشتند و تنها در مصاحبه ها از وجود این مدارک سخن می-گفتند.






بخشی از نامه ی منتشر شده از شرکت آفتاب مهتاب پاریز




بخشی از جوابیه کیهان افتخار سینا

ادعاهای این دو شرکت باعث شد در برخی رسانه ها به این موضوع که کدام یک نماینده واقعی است پرداخته شود، برخی از کاربران اینترنتی نیز در میان گیج شده و به دنبال پاسخ سوال فوق افتادند اما مخاطبان حرفه ای تر، به این جنجال ها اهمیت نداده و اساس این اخبار را پس از اعلام شکایت شرکت مادر جدی نگرفتند.

نتیجه آنکه در بهمن سال 1391 مرکز امور اصناف و بازرگانان در اطلاعیه ای فعالیت شرکتی تحت عنوان کی اف سی (طبخ مرغ سوخاری) در ایران را غیرقانونی اعلام کرد. در این اطلاعیه آمده است: «فعالیت شعبات و شرکت مذکور(کی اف سی)، تخلف و تقلب در کسب و کار محسوب شده و به شدت با آن برخورد خواهد شد.» پیشتر نیز در شهریورماه 1391 معاون توسعه‌ی بازرگانی داخلی وزیر صنعت، معدن و تجارت با اعلام اینکه تأسیس و واگذاری شعب کی.اف.سی غیرقانونی است، در این باره گفت: «بعید است رستورانی با برند آمریکایی KFC بتواند در ایران فعالیت کرده و مجوز این کار را دریافت کند. ... مرکز امور اصناف و بازرگانان ایران به هیچ عنوان اجازه فعالیت برندهای آمریکایی در ایران را صادر نخواهد کرد.»



هیاهویی برای هیچ! حدود یکسال زمان برخی افراد جامعه و رسانه صرف پرداختن به موضوعی بود که در نهایت نیز غیرقانونی بودن آن اعلام شد. اما چرا حضور رستوران های امریکایی در ایران اینقدر جنجالی و حاشیه ساز است؟ برخی افراد با مطرح کردن اهمیت کیفیت غذا از حضور این رستوران ها در ایران حمایت کرده و مشتاق حضور آن ها در ایران هستند، البته با توجه به اثرات مضر محصولات مک دونالد به نظر می رسد برخی افراد صرفاً به طعم خوردنی ها اهمیت می دهند و همچون کودکان کیفیت را معادل طعم می دانند. برخی دیگر نیز مانند همه ی غرب دوستان و غرب گرایان تنها اسیر نام و شهرت این رستوران ها بوده و همین که تابلوی مک دونالدز یا کی.اف.سی در بالای ساختمانی در ایران نصب شود، برایشان غرور ملی است.

*********

- خوشمزس، خیلی عالیه، من توی چند تا کشور دیگه خوردم، ایران بیاد اولین مشتریش خودمم؛

- عاشقشم، دیگه واسه خوردنش تا دبی نمیرم؛ غذاهای کِی اِف سی رو نخوردین که بفهمین چه خبره.... شُعبش حالا کجا هست؟ من چیکار به سیاست دارم. کی اف سی رو بچسب.

- چطور میشه که نوشابه های فانتا و آب معدنی تحت لیسانس نستله و کوکاکولا در کشور تولید میشه ولی KFC نه؟ چرا همیشه مرگ برای همسایه خوبه

- بالاخره یکی از بهترین فست فودهای جهان اومد تو ایران شروع به فعالیت کرد. عالیه. امیدوارم در روند افتتاح شعبه های دیگرش موفق باشه و به امید حضور برندهای دیگر برتر جهان در ایران عزیز...

- خیالم راحته در قبال پولی که پرداخت کردم غذای سالم و با کیفیتی خوردم .

- چقدر خوبه که مسئولین از افرادی که برای راه اندازی رستوران های کی اف سی در ایران سرمایه گذاری کردن بیشتر حمایت کنن تا اونا با خیال راحت تری به کار شون ادامه بدن.

- امروز که به اتفاق خونواده ، میهمون رستوران کی اف سی بودم خیلی خوش گذشت و می بینین که همه راضی هستن .

- شنیدم مدیریت رستوران های کی اف سی در ایران بر عهده شرکتی به اسم کیهان افتخار سینا هستش، من از مدیران این شرکت گله مندم چون مجبور شدم از غرب تهران بیام شرق تهران، تا از غذای رستوران کی اف سی استفده کنم ، چرا در همه مناطق تهران شعبه دائر نمی کنن تا ما دسترسی راحت تری داشته باشیم .

- چقدر خوبه که مسئولین شرکت کیهان افتخار سینا شعار مشتری مداری خودشون رو در همه حوزه ها از گفتار به عمل تبدیل کنن . به عقیده من تا مادامیکه رستوران های کی اف سی به اندازه کافی در سطح شهر تهران ایجاد نشه و همینطور در دیگر مناطق کشور، مدیران این شرکت خیلی نمیتونن شعار مشتری مداری سر بدن.

- اولاً خوشحالم که برند کی اف سی در ایران فعالیت خودشو شروع کرده، خوشبختانه مدیران شرکت کیهان افتخار سینا بر خلاف رستوران های کی اف سی در خارج، دارن تلاش می کنن ارائه خدمات در این رستوران ها مطابق با فرهنگ کشورمان و ذائقه ایرانیان باشه و برای این کار یه سری از منوهای کمپانی کی اف سی را در ایران عرضه نمی کنن، که به عقیده من کار خیلی خوبیه. ثانیاً همه باید قبول داشته باشیم که مسئولین بایستی اجازه بدن تا برندهای خارجی در صنوف مختلف وارد کشور بشن، چون حضور اونها محسنات زیادی داره، یکی اینکه ایجاد اشتغال می کنه، دوم اینکه باعث شکستن انحصار میشه یعنی اینکه دیگه یه مارک بخصوص توی اون صنف نمیتونه یکه تازی بکنه و سوم اینکه باعث کاهش قیمت و افزایش کیفیت خدمات میشه و این یعنی برد مشتریان .

                          نظرات منتشر شده از مشتریان کی.اف.سی  ایران در سایت های حامی این جریان

ادامه دارد...

مشرق نیوز


کلمات کلیدی :اقتصاد